با سلام
به وبلاگ مدرسه علمیه کوثر(سلام الله علیها) تویسرکان خوش آمدید
در این وبلاگ می توانید مطالبی با موضوعات زیر را جستجو کنید:
به وبلاگ مدرسه علمیه کوثر(سلام الله علیها) تویسرکان خوش آمدید
در این وبلاگ می توانید مطالبی با موضوعات زیر را جستجو کنید:
آیـا تـا کنون اتـفاق افـتاده کـه در مـورد مـغز خود فکر کنید و
نسبت به عملکرد آن اظهار تعجب نمایید؟
در این مقاله قصد داریم تا شما را با چند نمونه از سحرآمیز
ترین حقایق موجود درمورد مغز شگفت انگیزتان آشنا کنیم.
- وزن طبیعی مغز یک انسان معمولی چیزی در حدود 1300
تا 1400 گرم می باشد، چیزی در حدود یک کیسه شکر.
- مغز انسان از مغز فیل ها کوچکتر است. وزن مغز یک فیل چیزی در حدود 6000 گرم اندازه گیری شده است. این در حالی است که مغز انسان از مغز میمون ها بزرگتر است. مغز یک میمون وزنی معادل 95 گرم دارد! مغز سگ ها چیزی در حدود 72 گرم و گربه ها 30 گرم برآورد می شود.
- میزان وزن پوست کلی بدن دو برابر میزان وزن مغز انسان می باشد!
- وزن مغز انسان %2 از کل وزن بدن او را تشکیل می دهد. حداکثر عرض آن 14میلی متر، طول 167 میلی متر و ارتفاع 93 میلی متر دارد.
- در ماه های اولیه حاملگی، یاخته های عصبی موجود در مغز با سرعتی معادل 2500 نرون در دقیقه تولید مثل می کنند.
- 60 درصد کل حجم مغز را سلول های سفید و 40 درصد آنرا سلول های خاکستری تشکیل می دهند.
- سرعت انتقال اطلاعات در نرون های مختلف، متفاوت است. نرخ این انتقال می تواند به کندی 5/0 متر در ثانیه باشد و یا به تندی 120 متر بر ثانیه باشد. رقم 120 متر در ثانیه معادل عددی نزدیک به 268 مایل در ساعت می باشد.
- 75% از مغز یک انسان را آب تشکیل می دهد.
- مغز انسان قادر است بیش از تعداد کل اتم های موجود در کل دنیا، ایده در خود داشته باشد و آنها را تجزیه تحلیل نماید!
- اگر می شد نیرویی که در مغز جریان دارد را مهار نمود، به واسطه آن می توانستید یک لامپ 10 واتی را روشن نگه دارید.
- “من 10 سال پیش عمل جراحی مغز انجام دادم، به همین دلیل اطلاعات بسیار جالبی در مورد مغز دستگیرم شد. به عنوان مثال متوجه شدم که خود مغز هم میتواند درد را احساس کند. (می توان نتیجه گرفت که عمل جراحی مغز درد زیادی به همراه دارد!)”
- 20% از کل اکسیژنی که در بدن پمپاژ می شود، به مغز می رسد.
- و در حدود 75 میلی لیتر از خون در هر دقیقه به مغز پمپاژ می شود.
- مغز شما حاوی 100 میلیارد یاخته ی عصبی است.
یعنی چیزی در حدود 166 برابر کل افرادی که بر روی کره زمین زندگی می کنند.
حتی می توانیم در حدود 3171 سال به عقب باز گردیم و تمام انسان هایی را که از آن موقع تا کنون بر روی زمین زندگی می کرده اند را نیز در شمارش خود به حساب آوریم، آنوقت شاید تعداد آنها با نرون های موجود در مغز برابری کند.
- زمانی که شما به دنیا آمدید مغزتان چیزی در حدود 300 تا 400 گرم بود، اما تمام سلول هایی را که می بایست تا آخر عمر داشته باشید، در مغزتان وجود داشت. در حقیقت می توان گفت که مغز یکی از اندام هایی است که در زمان تولد از سایر اندام ها به فرم بلوغ یافته ی خود نزدیک تر است.
و …
- رشد مغز در سن 18 سالگی متوقف می شود.
- تعداد گذرگاههای اندیشه ای که مغز می تواند تولید کند عبارت است از:
یک عدد 1 که جلوی آن 5/10 میلیون کیلومتر صفر با خط معمولی تایپ شده باشد!
- بیهوشی 8 تا 10 ثانیه پس از نرسیدن خون به مغز اتفاق می افتد.
- کل مقوله های مربوط به “تفکر” توسط جریان الکتریسته و تغییر و تحولات شیمیایی میسر می شوند.
اطلاعاتی در مورد مغز
مغز چیست؟
مغز انسان یکی از جالب ترین چیزهایی است که بر روی این سیاره یافت می شود.
این ماده گرم و نرم گوشتی به شما اجازه فکر کردن، راه رفتن، صحبت کردن، یاد گرفتن، دوست یابی، درک احساسات، و درک معنای زنده بودن را می دهد.
کدام حیوان بزرگترین مغز را دارد؟
وال برگترین مغز را دارد به طوریکه وزن مغز این حیوان چیزی نزدیک به 6 کیلوگرم می باشد.
با در نظر گرفتن نسبت وزن کلی بدن به وزن مغز، انسان ها بزرگترین مغز را نسبت به وزن بدن خود دارند.
سلول های مغزی چه کاری انجام می دهند؟
هر یک از سلول ها با هزاران سلول دیگر مغزی در ارتباط هستند. هر بخش از مغز مسئول انجام کار مخصوص به خود می باشد (بوییدن، دیدن، صحبت کردن و غیره). ارتباط سلول های مغزی به گونه ای است که در کنار هم یک شبکه عظیم متصل را تشکیل می دهند. اگر شما بتوانید کل ثانیه هایی را که از زمان دایناسورها تا کنون گذشته است را بشمارید، آنوقت می توانید ارتباطاتی را که میان سلول های عصبی مغز وجود دارد را بشمارید.
آیا مغز هنگامیکه چیزی را یاد می گیریم تغییر می کند؟
دانشمندان بر این باورند که هر بار که یک فکر جدید به ذهنتان خطور می کند و یا چیزی را در ذهن خود حفظ می کنید، یک پیوند عصبی جدید در مغز ایجاد می شود.
آیا می توانم حافظه خود را تقویت کنم؟
البته؛ حافظه شما هم مانند یک ماهیچه ها، شبیه به ماهیچه های دیگر بدن است. هرچقدر بیشتر از آن استفاده کنید، بهتر می شود. بنابراین می توانید برای آن تمرینات روزانه ای در نظر بگیرید. به عنوان مثال در مورد ریزترین جزئیات کارهایی که در طول امروز انجام داده اید، فکر کنید: زمانیکه در حال قدم زدن به طرف محل کار یا مدرسه بودید، زمانی که با کسی صحبت می کردید یا سعی کنید تمام چهره های جدید، نام ها، بوها، و یا مکان هایی که را که امروز با آنها آنها شدید را به خاطر بیاورید.
آیا می توانم یادبگیرم که سریع تر فکر کنم؟
بله، مانند سایر چیزهای دیگر، زمانیکه تمرین کنید، مطمئناً می توانید از عهده آن بر بیایید. مثلاً در مورد تمام لغاتی که با حرف “پ” شروع می شوند، و یا به یاد آوردن نام تمام حیوانات، شروع کنید. حل جداول حروف متقاطع، پازل، و معما نیز انعطاف پذیری مغز را بیشتر کرده و به شما اجازه می دهند تا روند تفکر خود را تسریع بخشید.
آیا مغز اینشتین بزرگتر از افراد عادی بوده؟
نه، حتی می توان گفت که مغز او از حالت طبیعی هم کوچک تر بوده. هوش بالای او به واسطه پیوند های ایجاد شده میان سلول های عصبی مغزش ایجاد شده بود. هر زمان که شما چیز جدیدی یاد می گیرید، یک ارتباط جدید میان سلول های مغزتان ایجاد میشود.
برگرفته از سایت مردمان
این هفته هم گذشت تو اما نیامدی
خورشید خانواده ی زهرا(س) نیامدی
از جاده ی همیشه ی چشم انتظارها
ای آخرین مسافردنیا نیامدی
صبحی کنار جاده تو را منتظر شدیم
“آمد غروب،رفت وتوآقا نیامدی”
امروزمان که رفت چه خاکی به سر کنیم؟
آقای من ! اگر زد وفردا نیامدی
غیبت بهانه ای است که پاکیزه تر شویم
تا روبرویمان نشدی ، تا نیامدی!
علی اکبر لطیفیان
جهان در تپش آمدنت به لرزه درآمده است.
بادها پراکنده در هر سو، ستمبارههای خویش را بر دوش میکشند.
اهل زمین، ثانیه شمارها را مرتب نگاه میکنند.
یک منجی، فقط یک منجی است که میتواند آنها را از درد و رنج و غم خلاصی بخشد.
درختان گیسوان پریشان خویش را فصل به فصل به دست زمان میسپارند تا زردی و سرمای زندگی را به ساعت سرسبزی جوانههایشان برساند.
دلها در غربت خاک، غریبه و تنها جان میدهند.
ماهیان قلبها خشکسالی محبت و مهربانی را تاب نمیآورند.
چشمها چشمههای خشکی شدهاند که کمتر به اشک شوق میاندیشند که گریههای فراق، آنان را امان نمیدهد.
تشنگی بر اعماق و ریشه این دیار نفوذ کرده و تندیسها تاب ایستادن را بیش از این ندارند.
کشتیهای عدالت و انصاف در هیاهوی بیامواج صدایشان به گِل نشستهاند و ناخدایان خدانشناس، هنوز در ادعای حقطلبی خویشند.
هر روز که عرش از صدای ضجه ستمدیدگان به لرزه درمیآید، زمین، چهار ستونش فرو میریزد.
لرزش بر اندام آدمیان افتاده.
قدمهایشان سست شده، ایستادهاند؛ اما غبارهایی را میمانند در هوا.
هستند؛ ولی گویی کسی جز خودشان نیست!
نیستند؛ ولی چنان در خویش حل شدند که گویی هستی، جز آنها نیست.
خندانند؛ ولی در اعماق روح خویش چیزی ندارند جز اشک و عذاب.
گریانند؛ ولی نمیدانند بهانه این همه سختی و اشک چیست؟!
فضا، زمین، زمان، آسمان، دریا، انسان و هر آنچه در هستی است، در خلاءی عظیم غوطهور است. همه چیز در حال غرق شدن است. همه چیز در حال از بین رفتن است.
همه چشم به نجات دهندهای دوختهاند که دستهای رها و خالی را بگیرد و از این فضای در حال سقوط نجات بخشد.
سخت است؛ سخت است هر روز چشم بگشایی و خورشید را ببینی که طلوع کرده، بیآنکه خبری از آمدن تو آورده باشد.
سخت است هر روز به سرخی غروب بکشانی و در تیرگی شب فرو روی، بیآنکه به آرامشش دستیابی.
سخت است تا آخر هفته روز شماری کنی و روز هفتم بلند شوی و باز هم هیچ کس را در آن سوی جاده نبینی.
سخت است پنجره را باز کنی و به دور دستها خیره شوی و هیچ چیز جز چشمهای منتظر کاجها نبینی.
جادههای کشیده شده تا آن طرف انتظار. چشمهای خیره شده به روبهرو ….
پنجرههای گشوده شده، فریادرسی را میخواهد که خواب ستم و بیعدالتی را بر آشوبد.
سواری را میخواهد که منتظرانش او را از پشت شیشههای به شوق آمده، ببینند.
جهان تو را میخواهد.
گردآوری :گروه ادبیات تبیان زنجان