• خانه 
  • تماس  
  • ورود 

قدر شب مقدرات

21 مرداد 1391 توسط ترکاشوند

 

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ * وَمَا أَدْرَاكَ مَا لَيْلَةُ الْقَدْرِ * لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِّنْ أَلْفِ شَهْرٍ *

تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِّن كُلِّ أَمْرٍ * سَلَامٌ هِيَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ * . (1)

ترجمه : ما اين قرآن عظيم الشان را (كه رحمت واسع و حكمت جامع است) در شب قدر نازل كرديم و چه تو را به عظمت اين شب قدر آگاه تواند كرد, شب قدر (به مقام و مرتبه) از هزار ماه بهتر و بالاتر است در اين شب فرشتگان و روح (جبرئيل) به اذن خدا (بر مقام ولايت نبى و امام عصر(عج) از هر فرمان (و دستور الهى و سرنوشت مقدرات خلق را) نازل مى گردانند, اين شب, رحمت و سلامت و تهنيت است تا صبحگاه (شهود) ((شب قدر)) يا ((ليلة القدر)) مشهورترين نام اين شب است. مفسران درباره اينكه چرا اين شب را ((شب قدر)) گفته اند و ((قدر)) به چه معناست, سه معنا را انتخاب كرده اند:

1- قدر= شرف و منزلت

((مرحوم طبرسى)) گويد: ((از آن رو به اين شب, قدر گفته اند كه داراى شرف و پايه اى بلند و شانى عظيم است. مثل اينكه گويند: مرد داراى قدر; يعنى داراى شرف و منزلت. چنان چه قرآن مى فرمايد: ((و ما قدروا الله حق قدره)), يعنى عظمت و شان خدا را آن گونه كه بايد به جا نياوردند. ((ابوبكر وراق)) گويد: ((لان من لم يكن ذا قدر اذا احياها صار ذاقدر)); آن شب را, قدر ناميدند, از اين رو كه انسان ها با زنده داشتن آن به قدر و منزلت مى رسند. ديگران نيز گفته اند: شب قدر است, زيرا كارهاى خدايى را در آن شب پاداشى بزرگ و گران سنگ است. گروهى ديگر نيز گفته اند: شب قدر است, چون كتابى گرانبها بر پيامبرى بلند مرتبه و گرامى, براى امتى بلند پايه با دستان فرشته اى گرانقدر نازل شده است.(2) در قدر و منزلت شب قدر همين بس كه سوره مباركه (قدر) در شان آن نازل شده است.

صفحات: 1· 2· 3· 4· 5· 6· 7· 8· 9· 10· 11

 2 نظر

مردم کوفه از زبان امیرالمؤمنان علی(ع)

18 مرداد 1391 توسط ترکاشوند

چکیده
نهج البلاغه در فرازهایی از کلام امام روی به کوفیان دارد. این فقره ها گر چه بیشتر در نکوهش است، اما می توان در بررسی آن به روحیات مردمان آن خطه پی برد.

مردم عراق را بازماندگان سومریان و مهاجران سامی، مردمی از خطه ی جنوبی عربستان به نام لخمیان یا آل منذر که در حیره ــ نزدیکی نجف ــ ساکن شدند. گروهی به شمال شبه جزیره رفته و به غسانیان شهرت یافتند. زمان کشور گشایی مسلمانان، به سال شانزدهم و هفدهم هجرت، به فرمان خلیفه ی دوم دو شهر کوفه و بصره را به جهت مقری برای سپاه اسلام پی نهادند. این دو شهر به زودی دچار تحول شدند و کوفه به بازاری تبدیل شد که بازرگانان را از هر سو پذیرا بود.

احوال مردم کوفه را چنین گویند: به یکباره به کاری در آیند و دسته دسته خود را کنار کشند. هنگامی کاری را به پایان برند که فرمان روایی سختگیر بر آنان حاکم باشد. اگر حاکمی به عدالت و باروی خوش با آنان برخورد کند، ابتدا روی خوش نشان دهند، سپس او را تنها گذاشته و با او در می افتند.

اما چرا کوفیان از امام روی برنتافتند؟ اعراب را از دو تیره ی عدنانیان(فرزندان اسمعیل) و قحطانیان(نوادگان سام نوح) می دانند. آنان ار دیرباز در رقابت و چشم هم چشمی با یکدیگر بودند. به رسم عرب، عرب جز با غیر عرب یا عرب غیر مسلمان نمی جنگد؛ اما جنگ های زمان امام(ع) جنگ عرب با عرب بود و هر دو مسلمان، و اصحاب علی(ع) سال ها از فقاهت اسلامی دور بودند و درک این مسئله را نداشتند که سرکوبی سرکشان داخلی نیز ضروری است و آنان از جنگ جز غنیمت چیزی نمی دانستند و چون پس از جمل از غنایم بازماندند، آن را خوش نیافتند.
در صفین وضع بدتر بود؛ مردم یک قبیله نیمی در کنار علی و نیمی در سپاه معاویه، و طبیعی است که این جنگ با توجه به عدم وجود فقاهت اسلام آنان را خوش نیاید.

کلید واژه ها:
امام علی، کوفیان، جمل، صفین.
در مجموعه ی سخنان امیرالمؤمنان علی(ع)، که شریف رضی ــ ره ــ آن را گرد آورده و نام آن را نهج البلاغه نهاده است، خطبه هایی از امام(ع) درباره ی مردم کوفه می بینیم؛ اندک ستایش(نهج البلاغه، خ 107) و بیشتر نکوهش، تا آنجا که به نفرین می کشد و امام مرگ خود را از خدا می خواهد. آن که تاریخ اسلام را به دقت نخوانده و آن کس که مردم آن روز عراق را نشناسد و از پیشینه ی آنان ناآگاه باشد، در می ماند که موجب ناخشنودی امام(ع) در این خطبه چیست؟ در این بحث، کوشش شده است، با توجه به مضمون خطبه های آن حضرت، عراقیان و خوی و خصلتی که از آن برخوردار بودند، شناخته شود.

مردم عراق در روزگار پیش از اسلام ترکیبی خاص داشتند؛ گروهی، بازماندگان سومریان و مهاجران سامی بودند؛ مردمی هم از جنوب عربستان بدان جا مهاجرت کرده و در سرزمین حیره، نزدیک نجف کنونی، سکونت جسته بودند و به نام لخمیان یا آل منذر معروف بودند؛ گروه دیگری هم از این مردم به شمال شبه جزیره رفته و در آنجا ماندند و به غسانیان شهرت یافتند.
در جنگ هایی که میان ایران و امپراتوری روم شرقی درگرفت، لخمیان از پادشاه ایران حمایت می کردند و غسانیان از امپراتوری روم.

چون سپاهیان اسلام از شبه جزیره ی عربستان به سوی شرق رفتند و عراق را گشودند، به سال شانزدهم و هفدهم از هجرت، به فرمان عمر دو شهر را در عراق به نام کوفه و بصره پی افکندند تا جایی برای سپاهیانی باشد که از عربستان به سرزمین های شرقی می روند. بصره، چنان که می دانیم، در نزدیکی دریاست و کوفه در سرزمینی گسترده و برخوردار از آب دجله و فرات و آماده برای کشاورزی. زمانی درازا نکشید که این دو شهر موقعیت نظامی خود را از دست داده و به شهرهایی پرتحول و جنب و جوش مبدل گشتند؛ بصره حالت بندر بازرگانی به خود گرفت و کوفه فراهم آمدنگاه مردمی شد که از ایران و جنوب عربستان بدان روی می آوردند. اما عرب هایی که از شبه جزیره به عراق آمدند، شمالیان، بیشتر در بصره و جنوبیان بیشتر در کوفه جای گرفتند.(1)

می توان گفت کوفه در آن سال هایی که از آن گفت و گو می کنیم، بازاری را می مانست که بازرگانان و کاسب کاران از هر سو در آن گرد آمده بودند تا سود خود را به دست آرند. هماهنگی آنان تا آنجا بود که هر یک منفعت خود را در خطر نبیند، و چون چنین می دید، از جمع می برید.

برای این که با مردم عراق آن روز در روزهایی که از آن گفت و گو می کنیم، بیشتر آشنا شوید، عباراتی را که ابن کوّا در پاسخ معاویه گفته است، می آورم:
«
هنگامی که از او خواست مردم شهرهای بزرگ اسلام را بدو بشناساند، گفت کوفیان یکباره در کاری در می آیند و دسته دسته خود را از آن به کنار می کشند(زیدان، 64).

بر این جمله باید افزود که عراقیان با هم کاری را به پایان می برند که فرمان روایی سخت گیر و ستم کار بر سر آنان باشد. در دوره ای که از آن سخن می گوییم، هرگاه مردانی چون زیاد و حجّاج پسر یوسف حکم ران آنان بودند، همگی فرمان بردار بوده اند و اگر حاکمی خواسته است با عدالت با آنان رفتار کند، در آغاز به او روی خوش نشان داده و سپس او را تنها گذارده اند و سرانجام با او درافتاده اند.

گشودن عراق، چنان که می دانیم، در خلافت ابوبکر آغاز شد. در دوران کوتاه خلافت او و حکومت عمر و عثمان، مردم این سرزمین خود را در اختیار خلیفه نهادند و در کنار دیگر مسلمانان شبه جزیره به جنگ پرداختند. مرکز حکومت، مدینه بود و دستورها از آن شهر می رسید و همگی انجام می دادند. اما تنها عرب های یمانی و قیسی نبودند که در این شهر فراهم گشتند، گروهی از موالی نیز اندک اندک در آنجا گرد آمدند و گرد آمدن اینان در این شهر نظامی ــ سیاسی، رفته رفته مشکلاتی پدید آورد که در نهضت های بعدی اثری فراوان داشت؛ لیکن در دوره ی خلافت عمر و آغاز خلافت عثمان چندان آشکارا نمی نمود. با دست اندازی خویشاوندان عثمان در کار حکومت و روی خوش نشان دادن او به آنان، آزردگی ها از خلیفه بیشتر شد؛ مردم از ایالت های اسلامی رو به مدینه نهادند و سرانجام، چنان که می دانیم، به خانه ی او ریختند و او را کشتند.

گفته اند همان روز که عثمان کشته شد، مردم با علی(ع) بیعت کردند(طبری، 2068). در برخی تاریخ هاست که هفت روز مسلمانان بی خلیفه ماندند تا آن که علی(ع) را به خلافت برگزیدند(یعقوبی)، و در برخی روایت هاست که پس از دو روز با او بیعت کردند(طبری، 3076). در میان بیعت کنندگان، نام طلحه و زبیر را می بینیم. این دو تن به دل خواه یا با تأکید مالک اشتر، با علی(ع) بیعت کردند؛ اما چنان که می نماید، خود به خلافت چشم داشتند. علی(ع) در یکی از خطبه های خود چنین می گوید

صفحات: 1· 2· 3· 4· 5· 6· 7· 8

 3 نظر

حكمت ها و اسرار روزه؟

11 مرداد 1391 توسط ترکاشوند

 

پرسش:

توضیحی در مورد اسرار روزه بفرمایید.

پاسخ:

با توجه به پاسخ های پیشین به چندین مورد از حکمت ها و فلسفه های روزه اشاره می کنیم :

فضیلت روزه داری

بدان که مصطفی صلی الله علیه و آله وسلم از حق تعالی روایت می کند که: «کُلُّ حَسَنةٍ بِعَشْرِ أَمْثالِها إِلاَّ الصِّیامَ فِاِنَّهُ لِی وَ أَنَا أُجْزی بِهِ». و هم چنین می فرماید: «بدان خدای که جان من در قبضه قدرت اوست که بوی دهن روزه دار به نزدیک حق تعالی خوش تر است از بوی مشک پیش شما».

و روزه دار را به لقای حق جلَّ جلاله که اعظم سعادات است وعده داده اند. چنان که از جناب رسالت مشهور است که: للصَّائم فَرْحَتانِ فَرْحَةٌ عَنْدَ اِفْطارِه وَ فَرْحَة عَنْدَ لِقاءِ رَبِّه»

و هم چنین در خبر است که: چون رمضان درآید درهای بهشت بگشایند و درهای دوزخ ببندند و شیاطین را در بند کنند، و ندا کننده ای آواز دهد که: ای طالب خیر! بشتاب که وقت توست، و ای جوینده شرّ! باز ایست که نه جای تو است.

مقصود از روزه

بدان که مقصود از روزه آن است که حجاب شهوت و غضب از پیش دیده دل برخیزد تا به سرّ ملکوت آسمان و زمین بینا شود؛ چه روح آدمی از عالم ملکوت است و او را از اتصال به ارواح

مَلَأِ اعلی و مکالمه ساکنان سُرادقات قدس و مناجات حضرت صمدیت، شیاطین باز می دارند.

آلت شیاطین در اغوا و اضلال آدمیان، «غضب» و «شهوت» است.

کی توانستی برون آوردن آدم را ز خُلد ;گر نبودی راهبر ابلیس را طاووس و مار

خشم و شهوت، مار و طاووس اندر در ترکیب تو ;دیو را آن پایمرد و نفس را این دستیار

دیگر به گرسنگی ماده غضب و شهوت ضعیف می شود و از آن شیطان نزار می گردد و آلت و سلاحش نمی ماند. او نیز وسوسه نمی تواند کرد. و برای آن عیسی علیه السلام حواریان را وصیت کرده است که: «جّوعوا بطونکم… لعلّ قلوبکم تری اللّه ».

سبب خشم و شهوت از لقمه است ;آفت ذهن و فطنت از لقمه است

 

امّا گرسنگی به افراط هم زیان کار است، و از آنجا خوف جنون و فساد دماغ و امراضِ دیگر بود. علی الجمله در همه چیزی اقتصاد مطلوب است و طالب را «خَیرُ الأُمُورِ أَوْسَطُها» باید که پیوسته نصب العین بود.

درجات روزه

بدان که پیش محقّقان، روزه را سه درجه است: «روزه عوام» ترک طعام و شراب و جماع است از صبح تا نماز شام. و «روزه خواص» حفظ هفت اندام است از جرایم و معاصی. چون نگاه داشتن زبان از دروغ و فحش و غیبت و نگه داشتن چشم از نگریستن به هوی و شهوت، و نگه داشتن گوش از استماع هذیان و فحش و عبث و غیر آن، و نگه داشتن دست و پای و دیگر اعضاء از محرمات و منهیات شریعت.

و «روزه خواص خواص» مراقبت خواطر و حفظ سرّ است از التفات به ما عدای حق جلَّ جلاله، چه ایشان اهل فقراند، و سرمایه و زاد ایشان در سلوک راه خدای نیستی است.

إِنَّ اللّه َ اِشْتَری مِنْ الْمُؤْمِنینَ اَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ» و تا از ایشان ذرّه ای باقی باشد هنوز کمال صوم این درجه جمال نداده بود.بدان که در روزه ماه رمضان چند فریضه است: اول: مراقبت و طلب ماه، تا معلوم شود که بر بیست و نه است یا بر سی. و در دیدن ماه رمضان بر قول یک عدل اعتماد روا بود به خلاف هلال شوال که تا دو عدل گواهی ندهند، مسموع نَبُود احتیاطا عبادت را. و اگر از معتمدی که پیش وی صادق بود بشنود که ماه دیدم، روزه بر وی واجب شود و اگر چه قاضی بر آن حکم نکند.

فریضه دوم: نیت است. باید که هر شب نیت کند و یاد دارد که این روزه ماه رمضان است و فریضه ای است واداشت. و اگر روزه فرض را به روز نیت کند روا نبود مگر تطوّع را، که مصطفی در حجره رفتی، گفتی: هیچ چیز هست که بخورم؟ اگر بودی حاضر کردندی، بخوردندی. و اگر نه؛ گفتی: من نیز به روزه ام.

فریضه سوم: آنکه هیچ چیز به قصد به باطن خود نرساند. و اگر بی قصد وی چیزی به باطن رسد. چون مگسی که بپرّد، یا غبار راه یا آب مضمضه که به کام جَهَد زیان ندارد.

و هم چنین قصد کردن و حجامت کردن و سرمه اندر چشم کشیدن و میل در گوش کردن روزه باطل نکند. و اگر بامداد یا شبانگاه بر گمان چیزی بخورد، آنگه او را ظاهر شود که پس از طلوع صبح بوده است یا پیش از غروب آفتاب، روزه را قضا باید کرد.

فریضه چهارم: آن است که از مجامعت احتراز کند.

فریضه ششم: آن است که به قصد قی نکند و اگر بی اختیار قی برون افتد، روزه اش باطل نشود. امّا سنّت های روزه نیز شش است: تأخیر سحور، و تعجیل افطار به خرما یا به آب، پیش از نماز، و ترک مسواک بعد از زوال، و سخاوت کردن به صدقه و طعام دادن، و قرآن بسیار خواندن، و اندر مسجد اعتکاف کردن. خاصه اندر عشر اخیر که لیلة القدر در وی است. و مصطفی صلی الله علیه و آله وسلم در این عشر جامه خواب اندر نوشتی، و او و اهل او از عبادت نیاسودندی مراقبه لیلة القدر را.

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

کد دعای فرج امام زمان (عج)
فال,طالع بینی

مدرسه علمیه کوثر تویسرکان

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • مقالات
  • ادبی
  • دینی مذهبی
  • مناسبت ها
  • خبر مدرسه
  • احادیث و روایات
  • دفاع مقدس
  • متفرقه
  • تازه ها

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس