شرح دعای ابوحمزه ثمالی به روایت آیة الله جوادی آملی
دعا طبق بیان نورانی امام سجاد سلام الله علیه بهترین عبادت است و ذات أقدس إله در این آیه مباركه كه فرمود: ادْعُونی اَستَجِبْ لَكُمْ إنَّ الَّذین یَسْتَكْبِرونَ عَنْ عِبادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرین؛ به سه نكته اشاره كرد. نكته اول این كه دعا عبادت است. دوم این كه ترك دعا استكبار است. سوم این كه خداوند مستكبران را، یعنی تاركان دعا را به دوزخ تهدید كرده است.
اُكبُر از رجال به نام اسلام است . مكان و منطقة مخصوصی به عنوان طَلّ اُكبُری نام گذاری شده است كه این هارون بن موسی مال آن منطقه و محدوده خاص است. هارون بن موسیِ طَلّ اُكبُری! او از حسن بن محبوب كه هم به صَرّآء و هم به ضَرّآء ملقّب است نقل میكند كه او هم موثّق است .
حسن بن محبوب از ثابت بن دینار، مُكنّی به ابوحمزة ثمالی نقل میكند. ابوحمزة ثمالی طبق بیاناتی كه از ائمه علیهمالسلام رسیده است از نظر زهد، سلمان عصر خود بود. از وجود مبارك امامِ رضا سلام الله علیه نقل شده است كه ابوحمزه ثمالی لقمان عصر خود بود. او چهار امام را اِدراك كرد. از محضر نورانی چهار امام، معارف الهی را فرا گرفت. خدمت امام زین العابدین علیه السلام رسید، شاگردی امام باقر سلام الله علیه افتخار او شد. تلمّذ محضر امام صادق سلام الله علیه بهره او شد.
و مقداری هم از عصر امام كاظم سلام الله علیه را درك كرده است. بنابراین این حدیث نورانی از نظر سند تام است. گذشته از این كه از جهت مضمون و محتوا بسیار بلند است. روایت را از دو جهت میتوان معتبر دانست. یكی از نظر سند كه طریق، طریقیت دارد، نه موضوعیت. گاهی ممكن است روایت ضعیف باشد، ولی محتوای او بسیار عمیق و بلند باشد. با خطوط كلّی قرآن و روایات هماهنگ باشد. این هم یك تبیّن علمی است. یعنی انسان وثوق دارد، اطمینان دارد كه این مضمون از غیر خاندان عصمت و طهارت سلام الله علیهم أجمعین نمیرسد و نرسیده است. و این كه گفته شد: إنْ جآءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَاءٍ فَتَبَیَّنُوا (2)برای آن است كه انسان وثوق پیدا كند این مطلب رسیده است. وثوق به صحّت مطلب گاهی از راه طریق است و گاهی از نظر متن . ولی در اینجا جامع بین طریق و محتواست. یعنی هم سند معتبر است، و هم مضمون و محتوا.
مطلب دیگر آن است كه دعا طبق بیان نورانی امام سجاد سلام الله علیه بهترین عبادت است و ذات أقدس إله در این آیه مباركه كه فرمود: ادْعُونی اَستَجِبْ لَكُمْ إنَّ الَّذین یَسْتَكْبِرونَ عَنْ عِبادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرین؛ به سه نكته اشاره كرد. نكته اول این كه دعا عبادت است. دوم این كه ترك دعا استكبار است. سوم این كه خداوند مستكبران را، یعنی تاركان دعا را به دوزخ تهدید كرده است. این بیان از امام سجاد سلام الله علیه در صحیفه سجادیه او نقل شده است.
مطلب سوم آن است كه همانطوری كه قرآن یُفَسِّرُ بَعضُهُ بَعضاً، یَنْطِقُ بَعضُهُ بِبَعض، یَشهَدُ بَعضُهُ بِبَعض، آیات را باید با یكدیگر تفسیر كرد. ادعیه این چنین است، احادیث این چنین است، روایات دیگر این چنین است. اگر ما خواستیم دعاها را خوب تفسیر كنیم، باید از یكدیگر كمك بگیریم . برخی از دعاها شاهد و مفسّر دیگراند. مخصوصاً آنچه كه از امام سجاد سلام الله علیه در این زمینه رسیده است. یعنی صحیفه سجادیه یك شرح نورانی است برای دعای ابوحمزه ثمالی. این دعا كه امام سجاد را با سائر ادعیه آن وجود مبارك میتوان به خوبی حل كرد.
مطلب بعدی آن است كه در غالب این ادعیه كلمه بِسْمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم در طلیعه و آغازش نیست. با این كه به ما دستور دادند هر كاری كه شروع میكنید اول نام ذات أقدس إله را ببرید. پاسخ این سئوال این است كه هر كاری را باید به نام خدا شروع كرد. نام خدا گاهی به صورت بِسْمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم است، گاهی به صورت اذكار و اُوراد دیگر . هیچ دعائی نیست كه بدون نام خدا شروع نشده باشد. همین دعای ابوحمزه ثمالی گرچه اولش بِسْمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم ندارد، اما اول «الهی» و مانند آن است. خدایا! الهی ! لا تُؤدِّبْنِی بِعُقُوبَتِكْ وَلا تَمْكُرْ بِی فِی حِیلَتِكْ . پس به نام خدا شروع شده است. چون به نام شروع شده است، مشمول آن احادیثی نخواهد بود كه هر كاری كه به نام خدا شروع نشده است، ابتر و بی نتیجه است.
مطلب بعدی آن است كه این دعای نورانی، فرازهای گوناگون و جملههای متعددی دارد. همه اینها یك سطح نیست. چون همه دعا كنندگان یك سطح نیستند. بعضی مشكل خوف دارند، بعضی در مرحله رجاء مشكل دارند. بعضی دیگر مشكلات دیگر دامنگیر آنها شده است. لذا این دعای جامع برای همگان سودمند است. البته بحثهای محوری این دعا همان مسئله توحید است كه در خِلال این مسائل بازگو میشود. اینها یك سلسله مسائل اجمالی است كه در دالان ورودی شرح كوتاه دعای سحر امام سجاد سلام الله علیه كه به وسیله ثابت بن دینار ابوحمزه ثمالی (رضوان الله علیه) نقل شده است، بازگو میشود. كه إن شآءَ الله اگر ذات أقدس إله توفیق داد در نوبت بعد آغاز این دعا شرح میشود تا در هر فرصت كوتاهی كه نصیب ما شد، با شما روزهداران الهی در میان خواهیم گذاشت.
غَفَرَ اللهُ لَنَا وَ لَكُمْ وَالسَّلامُ عَلِیْكُمْ وَ رَحمَةُ الله وَ بَرَكاتُه.
یكی از آداب و سنن دعا، پرهیز از «استكبار» است و استكبار اختصاص ندارد به این كه كسی كافرانه زندگی كند یا عاصیانه به سر ببرد؛ اگر كسی مطیع بود، واجبها را انجام داد و محرّمات را ترك كرد، لكن این توفیقات را از خود دانست، یك نحوه استكبار است. كسی عالم شد و عمل كرد، توفیق تحصیل علم و امتثال دستورات الهی را از خود دانست، این هم یك نحوه استكبار است. بهترین راه برای نجات از استكبار آن است كه انسان اسمای حُسنای الهی را رقم بزند و با بیان و بنان بازگو كند و همه كمالات را به خدا اِسناد دهد و همه نقصها را به خود.
در دعای نورانی عرفه سیّدالشهداء سلام الله علیه این است؛ یك فرازهای فراوانی دارد كه أنْتَ الَّذِی اَحسَنْ، أنْتَ الَّذی كَذا و كَذا و كَذا و كَذا، اسمای حُسنای إله را میشمارد. بعد نقصانها و قصور و خطیئات و سیّئات خود را یادآور میشود. أنَا الّذِی كَذا، أنَا الَّذِی عَصَیْتُ، أنَا الَّذِی اَسَأتُ و مانند آن. مشابه آن در دعای عرفه امام سجاد سلام الله علیه است و در دعای سحر ابوحمزه ثمالی هم هست.
یكی از آداب و سنن دعا، پرهیز از «استكبار» است و استكبار اختصاص ندارد به این كه كسی كافرانه زندگی كند یا عاصیانه به سر ببرد؛ اگر كسی مطیع بود، واجبها را انجام داد و محرّمات را ترك كرد، لكن این توفیقات را از خود دانست، یك نحوه استكبار است. كسی عالم شد و عمل كرد، توفیق تحصیل علم و امتثال دستورات الهی را از خود دانست، این هم یك نحوه استكبار است. بهترین راه برای نجات از استكبار آن است كه انسان اسمای حُسنای الهی را رقم بزند و با بیان و بنان بازگو كند و همه كمالات را به خدا اِسناد دهد و همه نقصها را به خود.
در این بخش وجود مبارك امام سجاد اسماء حسنی و كرائم اخلاقی و مكارم الهی را ذكر میكند، بعد مكاره خود را هم یاد میكند. در برابر آن مكارم، این مكاره است. در برابر آن كرامتها این كراهتها هست. در برابر آن اوجها این حضیضها هست. عرض میكند: پروردگارا ! تو اگر درباره پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم به عنوان نمونه فرمودی: ألَمْ یَجِدْكَ یَتِیمَاً فَأوی، وَ وَجَدَكَ ضالّاً فَهَدی، وَ وَجَدَكَ عائِلاً فَأغْنی(2)، همه این ضعفها را ما داشتیم.
ما بیسرپرست بودیم، سرپرستیمان را به عهده گرفتی؛ بینوا بودیم، به ما نوا دادی؛ بی نان و آب بودیم، نان و آب دادی؛ بی نام بودیم، ما را مشهور كردی؛ بی جام و جامه بودیم، به ما جام و جامه دادی؛ بی لانه و آشیانه بودیم، به ما لانه و آشیانه دادی؛ بی نان بودیم، بی آب بودیم، همه این امور را به ما مرحمت كردی. میترسیدیم، به ما امنیّت دادی؛ اقتصاد نداشتیم، به ما دادی. بیمار بودیم، شفا دادی؛ گمنام بودیم، نامدار كردی؛ همه این نقصها مال ما، همه آن كمالها مال شما. گنه كار بودیم، بخشودی. ستّار بودی، غفّار بودی؛ لغزیدیم، دست ما را گرفتی.
در قرآن كریم ذات أقدس إله به مردم مكّه فرمود: فَالْیَعبُدُوا رَبَّ هذَا البِیتْ اَلَّذِی اَطعَمَهُمْ مِنْ جُوع وَ آمَنَهُمْ مِنْ خُوف(3). اینجا هم امام سجاد عرض میكند: ما همه بندگان این چنین بودیم. امنیّت نداشتیم، تو دادی؛ اقتصاد نداشتیم، تو دادی. وجود مبارك ابراهیم خلیل عرض میكند: إذا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشفِینْ (4)، خدا شافی است. امام سجاد عرض میكند: ما بیمار بودیم، تو شفا دادی. پس آنچه درباره پیغمبر آمد، آنچه درباره مردم مكّه آمد، آنچه درباره سنّت و سیرت ابراهیم خلیل آمد و آنچه درباره انبیاء و اولیای دیگر آمد، وجود مبارك امام سجاد سلام الله علیه همه اینها را جمع بندی كرد و به این صورت بازگو كرد؛ عرض كرد: پروردگارا ! من كوچكی بودم كه تربیت كردی؛ جاهلی بودم كه تعلیم كردی؛ گمراهی بودم كه هدایت كردی؛ پستی بودم كه بلند كردی؛ ترسانی بودم كه امنیّت دادی؛ گرسنهای بودم كه سیر كردی؛ تشنهای بودم كه سیراب كردی؛ برهنهای بودم كه پوشاندی؛ فقیری بودم كه توانگر كردی. تو تُهیدست را توانگر كردی. ضعیفی بودم كه قوی كردی؛ فرومایهای بودم، عزیز كردی؛ بیمار بودم، شِفا دادی؛ از تو سئوال كردم، چیزی خواستم، عطا كردی، ناامید نكردی؛ گناه كردم، پوشاندی؛ اشتباه كردم، استقاله كردم، تو عِقاله كردی؛ یعنی پشیمان شدم، پشیمانی ما را پذیرفتی؛ اندك بودم، تكثیر كردی؛ مستضعف بودم، یاری كردی؛ رانده بودم، بی مكان و بی جا بودم، جا دادی. “"فَلَكَ الحَمْد” مستحضرید شمارش اسمای حُسنای حقّ از یك سو، شمارش اسمای قبیح و نقصانات ممكن بنده و برده از سوی دیگر و ترمیم این نقصها به لطف و عنایت خدای جبّار كه او جبروت دارد، جبران كننده هر نقص و ضعف است از سوی دیگر، این مجموعه زمینه استحقاق حمد خدا را فراهم میكند. در پایان نتیجه گرفت؛ عرض كرد: فَلَكَ الحَمْد. پروردگارا ! من كوچكی بودم كه تربیت كردی؛ جاهلی بودم كه تعلیم كردی؛ گمراهی بودم كه هدایت كردی؛ پستی بودم كه بلند كردی؛ ترسانی بودم كه امنیّت دادی؛ گرسنهای بودم كه سیر كردی؛ تشنهای بودم كه سیراب كردی؛ برهنهای بودم كه پوشاندی؛ فقیری بودم كه توانگر كردی. تو تُهیدست را توانگر كردی. ضعیفی بودم كه قوی كردی؛ فرومایهای بودم، عزیز كردی؛ بیمار بودم، شِفا دادی؛ از تو سئوال كردم، چیزی خواستم، عطا كردی، ناامید نكردی؛ گناه كردم، پوشاندی؛ اشتباه كردم، استقاله كردم، تو عِقاله كردی؛ یعنی پشیمان شدم، پشیمانی ما را پذیرفتی؛ اندك بودم، تكثیر كردی؛ مستضعف بودم، یاری كردی؛ رانده بودم، بی مكان و بی جا بودم، جا دادی. “"فَلَكَ الحَمْد”
بعد عرض میكند: خدایا ! من نه در خلوت، نه در جلوت حیا نكردم و گنه كردم ! أنَا یا رَبِّ الَّذِی لَمْ اَستَحِیْكَ فِی الخَلاء. من حاضر نبودم در ملاء و در حضور دیگران، گناه كردم. در خلوت و تنهائی حیا نكردم. من صاحب مصیبتهای عظیم ام. من كسی هستم كه بر مولای خود جرأت كرده است. من كسی هستم كه جبّارُ السَّماء را معصیت كرده است. من كسی هستم كه وقتی خبر معصیت دادند، من مقدّماتش را فراهم میكردم، كمك میكردم، به كسی چیزی میدادم، به كسی كه وسیله معصیت را برای من فراهم بكند. من كسی هستم كه وقتی به من خبر معصیت دادند، به من بشارت میدادند تا من زمینه را برای گناه فراهم كنم.
من كسی هستم كه مهلت دادی، من رعایت نكردم؛ پوشاندی، حیا نكردم؛ به معصیت عمل كردم، تعدّی كردم، تو مرا از چشم رحمتت راندی، من حیا نكردم ! امّا مع ذلك تو روی همه این آنها پرده عفو پوشاندی، “وَ بِحِلْمِكَ أمهَلتَنِی وَ بِسِتْرِكَ سَتَرتَنِی حَتّی كَأنَّكَ أغفَلْتَنِی وَ مِنْ عُقُوباتِ المَعاصِی جَنَّبْتَنِی حَتّی كَأنَّكَ اسْتَحیَیْتَنِی.”
خدایا! آنقدر محبّت كردی كه گویا من هیچ بَدی نكردم! كَرم خدا، این كه گفته شده است: كَرم او نامتنهی، نِعَمش بی پایان، تنها از نظر كمّی كرم او نامتنهی نیست! از نظر كیفی هم كرم او نامتنهی است.
اگر ما نسبت به كسی بَد كردیم، او نسبت به ما مهربانی روا داشت، ما هر وقت او را میبینیم، شرمندهایم. و بخواهیم این شرم درونی را برطرف كنیم، توان آن را نداریم! ولی ذات أقدس إله توانمند است كه این خطر را هم برطرف كند. اگر تبهكاران به بهشت رفتند، یادشان باشد كه گناه كردهاند، در بهشت شرمندهاند. در حالی كه در بهشت رنج و عدم و اندوه و غم نیست! خدا این شرم را هم میزداید. خدا كه مُقلّبُ القلوب است از یاد تبهكاران و تیره دلان محو میكند كه اینها سابقه سوء داشتند. لذا همانند پرهیزكاران در بهشت متنعّم اند. اصلاً یادشان نیست كه گناه كردهاند تا در بهشت شرمنده باشند! این كار از غیر خدا بر نمیآید.
اگر تبهكاران به بهشت رفتند، یادشان باشد كه گناه كردهاند، در بهشت شرمندهاند. در حالی كه در بهشت رنج و عدم و اندوه و غم نیست! خدا این شرم را هم میزداید. خدا كه مُقلّبُ القلوب است از یاد تبهكاران و تیره دلان محو میكند كه اینها سابقه سوء داشتند. لذا همانند پرهیزكاران در بهشت متنعّم اند. اصلاً یادشان نیست كه گناه كردهاند تا در بهشت شرمنده باشند! این كار از غیر خدا بر نمیآید.
كسی نسبت به ما بَد كرد، حداكثر این كه ما نسبت به او احسان كنیم و رُخش نیاوریم و به دیگران هم نگوئیم. امّا هر چه او را بِنْوازیم، او شرمندهتر میشود. بخواهیم آن رنج درون را از او بزدائیم، توان آن را نداریم. ما كه مُقلّب القُلُوب نیستیم كه بر خاطره او سلطه داشته باشیم ! تا آن خاطرات گذشته از یادش رفت، شرمنده است.
ولی ذات أقدس إله این چنین میكند؛ یعنی تبهكار را مانند پرهیزكار میپذیرد، با دعا و نیایش و توبه و كُرنش اوّلاً. او را وقتی وارد بهشت كرد، همانطوری كه وَ نَزَعنَا مَا فِی صُدُورِهِمْ مِنْ غِلْ (5)، هرگونه غِلّ و خیانت و كینه توزی را از قلب بهشتیان میزداید، از قلب چنین تبهكار بَد سابقهای میزداید كه او سابقه سوء داشت. وقتی از یادش رفت، دیگر شرمنده نمیشود. چنین خدائی اوست!! هر چه بخواهیم، او دارد. هر چه بخواهد، میتواند. و هرگز خزینه كَرم او به پایان نمیرسد.
لذا در این پایان عرض میكند: خدایا ! من را وقتی كه معصیت كردم، روی استكبار نبود و هرگز به ربوبیّت تو، اِنكار نكردم ربوبیّت را ! امر تو را سبك نشمردم و خود را در معرض عقوبت تو نیاوردم و وَعید تو را سبك و خار نشمردم، لكن اشتباه كردم، غفلت كردم، بَد كردم، شهوت بر ما غالب شد، غضب بر من غالب شد، “خَطِیئَهٌ عَرَضَتْ وَ سَوَّلَتْ لِی نَفسِی.”
این «تَسویل نفس» اگر ذات أقدس إله توفیق داد باید در نوبت دیگر بازگو بشود كه نفس مُسوّله چیست، چه خطری را به همراه دارد كه امیدواریم خداوند ما را از شرور أنفس ما، مخصوصاً از شرور نفس مُسوّله و اَمّاره برهاند!
“آیة الله جوادی آملی”