• خانه 
  • تماس  
  • ورود 

بعد از تو، خاطره محزون است.

13 خرداد 1391 توسط ترکاشوند

در جاهليت قرن بيستم، نهضت تو بعثتي بود، براي كاشتن بذرايمان، اعتماد ، آزادي و استقلال در ذهن و دل امت اسلام .
صدايت، فريادي بود، عليه بت هايي جديد و مشركان اين روزگار!
و كلامت،” آيه” هايي كه در “حرا” ي خودسازي ، بر دلت تابيده بود .
و پانزده خرداد، جلوه اي از” فاصدع بـِما تـُؤمر” كه خشم طاغوت ها را برانگيخت .
زنداني شدنت ، دوران تلخ ” شعب ابي طالب” بود .

 

و تبعيد تو و يارانت، هجرت به حبشه!
سالي كه مصطفايت را دادي ، ” عام الحزن” تو بود .
و عزيمت به پاريس، هجرت مجددي بود كه در آنجا ياران مهاجر و انصارت در عقبه هاي غربت، با تو بيعت كردند.
امت در ايران ، انصار تو بودند كه نزول و آمدنت را به ” يثرب انقلاب"، انتظار مي كشيدند.
انتظار به سر آمد.
از"ثنية الوداع” مهرآباد، بدر سيمايت در افق ايران تابيد و در” قـُبا” ي بهشت زهرا، نماز عشق خواندي و هفتاد هزار شهيد گلگون كفن در آن روز به تو اقتدا كردند .
و… بدينگونه ولايت تو برمؤمنان ، در شكل نظام اسلامي تحقق يافت و پيامت نافذ ، سخنت الفت آور و خانه ات قبله دل ها شد.
مدينه انقلاب، پيام تو را به خارج از مرزها صادر كرد .
قبايل و احزاب، براي خاموش ساختن اين نور، ائتلاف كردند. غزوات و سراياي تو آغاز شد. ده سال ازهجرت تا وفات، با منافقان درگير بودي ، احبار و رهبان و اهل كتاب ، كار شكني كردند . متحجران ِ بي درد ، دلت را خون ساختند.
” پيام برائت ِ” تو، سوره توبه ي اين انقلاب بود و سالي كه آن ” جام زهر” را دردمندانه سركشيدي و آخرين حرفهايت را در آن پيام شگفت گنجاندي ، به ياد ” حجة الوداع ” افتاديم .
و … آه از آن ” وصيتنامه” كه كاش هرگز گشوده و خوانده نمي شد!
و درد از آن” رنجنامه ” كه براي چندمين بار، ما را به ياد رنج هاي علي عليه السلام در” حكميت” و دردهاي امام مجتبي عليه السلام در صلح با معاويه انداخت و مظلوميت ” عترت” را تجديد كرد.
اينك ، ماييم و درد فراق و داغ هجران .
ماييم و رنج يتيمي و غم بي پناهي و اندوه بي پدري .
” حسينيه جماران"، مسجد مدينه انقلابمان بود و امت تو مهاجران و انصاري بودند كه بارها با تو بيعت رضوان كردند .
دريغا كه ديگر خطبه هاي رسول انقلاب ، به گوش نمي رسد .
اينك ، آن صندلي كه بر آن مي نشستي و موعظه مي كردي و رهنمود مي دادي، در فراق تو همچون “ستون حنانه” ناله سر مي دهد .
ديگر"بلال” پس از تو اذان عشق نمي گويد و سايه دستانت بر سر ما چتر نوراني نمي شود.
ما شيفتگان ، پنجه نياز به ضريح كلامت مي افكنديم . پاي پنجره ولايت تو، دخيل مي بستيم ؛ و از كرامت تو، درد بي دردي خود را “شفا” مي گرفتيم.
حكومت اسلامي ما، زاييده “جهاد اكبر” تو بود. حوزه ها را جان دادي و اسلام را در سطح جهان، آبرو بخشيدي.
اي عزيز! .. اي يوسف سفر كرده !
ما يعقوب وار، چشم انتظار “فرج” هستيم.
چه كنيم؟ پس از تو، غم، خانه اي جز دل هاي ما را سراغ نمي گيرد .
اماما!… ما غريب و دل سوخته ايم و همه چيز برايت عزادار است.
دستي كه تو را شستشو داد و كفن كرد و به خاك سپرد، شاعري كه در سوگ تو شعر سرود، خطاطي كه نام تو را بر كتيبه هاي عزا نوشت ، خطيبي كه در ” ياد تو” منبر رفت، صفحه روزنامه اي كه در سوگ تو” ويژه نامه” منتشر ساخت ، چاپخانه اي كه ” اعلاميه” مجالس تو را چاپ كرد، اسيراني كه در زندان هاي بغداد، به اميد ديدار تو” اسارت” را تحمل مي كردند، همه و همه… در سوگ تو داغدار و غمگين اند.
حتي، آن سجاده كه سحرگاهان، خود را به پاي تو مي افكند و بوسه مي زند، حسينيه جماران، جايگاه خالي تو، قلمي كه با آن ، پيام مي نوشتي ، شمدي كه روي پا مي انداختي، چه غربت سوزناكي!…
اماما!… اين داغ، داغ جدايي است كه بر دلمان نشسته ، اين سوز، سوزعشق است كه به آتشمان كشيده و اين درد، درد فراق است كه بي تابمان كرده است. دلي كه در سوگ تو نسوزد ، ” دل ” نيست.
چشمي كه در عزاي تو نگريد، چشم نيست، روزن بي روشنايي است.
اي روح قدسي!
اي جان جان ها، اي جلوه آرمان ها، اي عصاره پيدا و پنهان ها!
سايه پرمهر الهي بودي كه بر سرمان سايه عزت افكندي !
نوحي بودي، منجي ما در طوفان ها ؛
ايوبي بودي ، صبر آموز امت در بال ها ؛
يعقوبي بودي، الهام بخش شكيبايي در فراق يوسف هاي جهاد و شهادت ؛
ابراهيمي بودي كه ما را آيين ” تبرداري” و ” بت شكني” آموختي ؛ خود، تبرزن توحيد بودي،” خليل ِ ” حادثه انقلاب و فدا كننده ” اسماعيل” در قربانگاه رضاي حق
امامي بودي كه با “امت” عشقي متقابل داشتي،
رهبري بودي كه “راه ” سعادت را به “رهروان” مي آموختي.
اي كوچ شبانه ات مصيبت عظمي! آيا به راستي براي هميشه رفته اي؟
خوشا به حال شهيدان كه در” بهشت زهرا” ، همسايه ديوار به ديوار تواند.
اي امام!… اي نگين افتاده ازانگشتر امت، اي جان رفته از پيكر ايران، اي گوهر در خاك نهفته، اي پدر شهيدان و فرزندان شهدا، اي سالار بسيجيان عاشق!
دريغ از پرچم پر سخاوت دستانت كه ديگر از فراز جايگاهت در جماران، بر سرمان در اهتزاز نيست.
اينك مرقد پاك تو، پناهگاه دل هاي داغدار و جان هاي بي قرار و چشم هاي اشكبار است و سخنانت، نه تنها در” صحيفه نور"، بلكه “در صفحه جان” هر شيفته صادق و با معرفت است كه قدر آن گوهر تابناك را مي شناسد.
اي روح بلندخدايي! ، اي منادي اسلام ناب محمدي!
رحلت جانگدازت، روز رحلت پيامبر را در ذهن ها تداعي كرد و شور دلدادگانت ، كربلايي مجدد آفريد و غم رفتنت، عاشورايي بر پا ساخت.
چرا نسوزيم؟… كه هر سنگ سنگ اين سرزمين، هر برگ برگ درختان، هر ستاره و هر سپيده، تو را به ياد ما مي آورد.
اماما!… اي كلامت موزون، اي پيامت ميزان،
اي حاضر عصر غيبت، اي بار يافته به حضور!
بعد از تو، خاطره محزون است.
بعد از تو، خاطرمان خون است.
بعد از تو، واژه تهيدست است.
در سوگ تو، عقل، مجنون است.
عجيب نيست كه “خرداد” داغ ما را در آن سوگ بزرگ تازه كند و همواره دست در دامن حسرت و غم داشته باشيم و در فراق تو، كه معجون “عرفان و جهاد” و آميخته اي از” اشك و سلاح ” بودي ، همچنان غمي سنگين و جاني غمگين داشته باشيم!
اماما! از آن جهان، دل هاي داغدار ما را به دعاي خيري تسلا بخش.

 1 نظر

مناظره امام جواد علیه السلام با یحیی بن اکثم

12 خرداد 1391 توسط ترکاشوند












 







با تبریک میلاد پر خیر برکت ابن الرضا ، ابو جعفر ، امام التقی ، محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب علیه السلام به نوشیدن قطره ای از اقیانوسی پر نور و معرفت ایشان دعوتتان می کنم.

امام جواد علیه السلام از دو جهت به مناظرات علمی کشانده شدند، نخست از طرف شیعیان خود که با توجه به سن کم ایشان می خواستند علم الهی امام را در یابند؛ بنابراین طبیعی بود که مجالس متعددی بدین منظور ترتیب داده می شد.

دوم از جانب حکومت، به ویژه مامون عباسی و معتصم ، دو خلیفه معاصر با آن حضرت. از آنجا که شیعیان ، مدعی علم الهی برای امامان بودند، خلفا تلاش می کردند با تشکیل چنین جلسات علمی و مناظره ، آنان را در مقابل علماء بنام زمان خود قرار دهند تا شاید در پاسخ برخی از پرسشها درمانده شوند و شیعیان در این رهگذر در معتقدات خود دچار مشکل و تشکیک شوند و از پیروی آنان دست کشند.

از همین رو بود که مامون ، حضرت رضا علیه السلام را به مجالس مناظره دعوت می کردند. گر چه مامون هدف خود را از این جلسات علم دوستی و نشان دادن علم امام به مردم و بزرگان نشان می داد اما حقیقت چیز دیگری بود و آن همان متزلزل کردن جایگاه امام در بین اذهان مردم، که خداوند مکر آنها را به خودشان باز گرداند. و به قول معروف ” عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد “.

از جمله این مناظرات که برای امام جواد علیه اسلام در پی اعتراضات عباسیان به مامون بود که قصد تزویج دختر خود به امام داشت . ( که اینجا مجالی برای بیان قصد او از این تزویج نیست. ) گفتند: محمد بن علی علیه السلام کودکی بیش نیست، نه معرفتی به دین و شریعت دارد و نه علمی از فقه دارد. خلیفه اجازه دهد تا وی تفقهی در دین پیدا کند و پس از آن آنچه می خواهد انجام دهد. لذا مامون به منظور روشن شدن این مساله ، روزى را معلوم كرده که عباسيیان در آن روز همراه با یحیی بن اکثم بزرگ فقهاء آن وقت بود و همچنین از قضات مشهور بود، برای مناظره با امام خدمتش برسند. عباسییان وعده های را به یحیی دادند که در صورت پیروزی در این مناظره اموال و هدایای بسیار نفیسی را به او خواهند داد. {الباقی را از زبان شیخ مفید خواهید خواند.}

آن روز فرارسید و تمامی علماء بزرگان لشگری و کشوری و عده زیادی از مردم منتظر این مناظره بودند. مأمون براى احترام از حضرت ابو جعفر علیه السلام دستور داد تشكى بجهت آن حضرت گسترده و دو بالش بر روى آن قرار دادند و امام آن روز كه پسر نه ساله ای بود حضور يافته و بر روى آن مسند قرار گرفت يحيى بن اكثم در برابر آن جناب نشست و ديگران در جاهاى خود نشستند و مأمون نيز در سريرى كه كنار مسند ابو جعفر انداخته شده بود نشست.

يحيى بمأمون گفت اجازه ميفرمائيد از ابو جعفر پرسشى بنمايم؟ مأمون گفت از خود آن جناب اخذ اجازه كن. يحيى بجانب آن حضرت متوجه شده عرضه داشت فداى شما اجازه ميفرمائيد پرسشى از وجود همايون شما بنمايم؟

فرمودند: هر گاه مايلى بپرس.

يحيى پرسيد فداى شما چه مى‏گوئيد در باره محرمى كه در حال احرام صيدى كرده و آن را كشته باشد؟.

حضرت پرسيد، صياد در حل بوده يا حرم، عالم بوده يا جاهل قتل مزبور عمدى بوده يا سهوى آزاد بوده يا بنده كوچك بوده يا بزرگ ابتداء چنين عملى مرتكب شده يا مكررا، پرنده بوده يا چرنده كوچك بوده يا بزرگ، اصرار بر اين كار داشته يا از عمل خود پشيمان بوده در شب اتفاق افتاده يا در روز محرم بعمره بوده يا به حج.

يحيى از شقوق مذكوره متحير گرديده و عرق سراسر صورتش را فراگرفته و آثار بيچارگى در بشره‏اش هويدا شد و به لكنت افتاده چنانچه حاضران متوجه شدند.

مأمون از بيچارگى يحيى خرسند شده از خدا سپاسگزارى كرد كه رأى ثابت و صائب او بر همگان آشكار شد آنگاه به نزديكان خود توجه كرده گفت دانستيد آنچه را مى‏گفتم راست و درست بود و انكار شما بى‏اساس بود.

آنگاه مأمون بحضرت ابو جعفر توجه كرده عرضه داشت حاضرى دخترم ام الفضل را بهمسرى خود انتخاب نمائى؟

فرمود آرى! معروض داشت هم اكنون دخترم را براى خود تزويج كن كه من ترا براى او و او را براى تو برگزيدم و بمخالفت مردم هيچ گونه اعتنائى ندارم .

چون (مجلس بپايان رسيد و) مردم پراكنده شدند و جز نزديكان كسى در مجلس نماند، مأمون رو بحضرت جواد كرده گفت: قربانت گردم اگر صلاح بدانى (خوبست) احكام هر كداميك از آنچه در باره كشتن شكار در حال احرام بشرحى كه فرمودى براى ما بيان كنى كه ما هم بدانيم و بهره ببريم؟! حضرت فرمود: آرى شخص محرم چون در حل (خارج حرم) شكارى را بكشد و آن شكار پرنده و بزرگ باشد كفاره‏اش يك گوسفند است، و اگر در حرم بكشد كفاره‏اش دو برابر مى‏شود، از اين رو اگر جوجه پرنده را در خارج حرم بكشد كفاره او بچه گوسفندى است كه تازه از شير گرفته باشند، و اگر آن را در حرم بكشد بايد هم آن را بدهد و هم بهاى آن جوجه را كه كشته است (اين در صورتى بود كه‏ شكار پرنده باشد) و اگر از حيوانات وحشى باشد، پس اگر الاغ وحشى باشد كفاره‏اش يك گاو است، و اگر شتر مرغ باشد كفاره‏اش يك شتر است، و اگر آهو باشد يك گوسفند بر او واجب مى‏شود، (اينها در صورتى است كه در بيرون حرم بكشد) و اگر يكى از اين حيوانات وحشى را در حرم كشت كفاره‏اش دو برابر مى‏شود بدان قربانى كه بكعبه رسد و هر گاه محرم كارى بكند كه قربانى بر او واجب شود و احرامش احرام حج باشد آن قربانى را در منى بايد بكشد، و اگر احرام عمره باشد در مكه قربانى كند، و كفاره صيد نسبت بعالم و جاهل يكسان است، و اما در عمد (اضافه بر كفاره) گناه نيز كرده و در خطاء از او برداشته شده، و اگر كشنده آزاد باشد كفاره بر خود اوست، و اگر بنده باشد كفاره بگردن آقاى او است، و بر صغير كفاره واجب نيست، ولى بر كبير واجب است، و شخصى كه از كار خود پشيمان است بواسطه همين پشيمانى عقاب آخرت از او برداشته شود، ولى آنكه پشيمان نيست بطور حتم در آخرت عقاب خواهد شد. مأمون گفت: أحسنت اى ابا جعفر خدا بتو نيكى عنايت كند.

اكنون خوبست شما نيز از يحيى بن اكثم پرسشى كنى چنانچه او از شما پرسيد؟ حضرت جواد بيحيى فرمود: بپرسم؟ گفت: هر گونه ميل شما است قربانت گردم (بپرسيد) پس اگر توانستم پاسخت گويم و گر نه از شما بهره‏مند ميشوم، حضرت فرمود مرا آگاه كن از مردى كه در بامداد بزنى نگاه ميكند و آن نگاه حرام است، و چون روز بالا مى‏آيد بر او حلال مى‏شود، و چون ظهر شود دوباره حرام مى‏شود، و چون وقت عصر گردد بر او حلال شود، و چون غروب كند بر او حرام شود، و چون وقت عشاء شود بر او حلال شود، و چون نيمه شب گردد بر او حرام شود، و چون سپيده صبح شود بر او حلال گردد، اين چگونه زنى است؟ و براى چه حلال مى‏شود و از چه رو حرام ميگردد؟ (1) يحيى گفت: بخدا من بپاسخ اين پرسش راهبر نيستم و جهت حلال‏شدنها و حرام‏شدنها را نميدانم اگر صلاح بدانيد پاسخ آن را بفرمائيد تا بهره‏مند شويم؟ حضرت فرمود: اين زنى است كه كنيز مردى بوده و بامداد مرد بيگانه ديگرى بر او نگاه كرد و آن نگاه حرام بود، و چون روز بالا آمد او را از آقايش خريد پس بر او حلال شد و چون ظهر شد آزادش كرد، پس با آزاد شدن حرام شد، چون عصر شد او را بزناشوئى گرفت و بر او حلال شد، و چون غروب شد ظهارش كرد (يعنى باو گفت: پشت تو مانند پشت مادر من است كه آن را اظهار ميگويند و در اسلام احكامى دارد از آن جمله اينكه با گفتن اين جمله زن گوينده) بر او حرام مى‏شود، و چون هنگام عشاء شد كفاره ظهار را داد و بر او حلال شد، و چون نيمه شب شد بيك طلاق او را طلاق داد پس حرام شد، و چون سپيده زد او را رجوع كرد پس بر او حلال شد!.

ارشاد شیخ مفید -ترجمه رسولى محلاتى، ج‏2، ص: 26



 نظر دهید »

کوچک ترین یاور کربلایی

11 خرداد 1391 توسط ترکاشوند

دهم رجب المرجب، ولادت باسعادت کوچک ترین یاور کربلایی

و بزرگ ترین باب الحوائج الی الله، شش ماهه

حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام)،
حضرت علی اصغر (ع) فرخنده باد

دهم رجب سال 60 قمری است. خانه امام حسین (ع) دو باره نور باران می شود و از پنجره کوچک آن، آسمان مدینه روشن می گردد. برای حسین (ع) دسته گلی زیبا فرو فرستاده بودند. اشک شوق و برق شادی او بر صورت نوزاد می نشیند و گلبرگ رخش را با شبنم صبحگاهی، با طراوت تر می سازد. خدا به حسین (ع) پسری دیگر عطا فرمود که نیازمند و غنی بر نامش دخیل بسته اند و قنداقه زیبایش را قبله نیازهای خود ساخته اند.

نامش را علی نهاد. مانند دو پسر دیگرش و عشقی بیکرانه از محبت پدر و مولای خویش علی (ع) را به تصویر کشید. نامش را علی نهاد و فرمود که اگر خدا هزار پسر به او دهد، همه را علی نام خواهد نهاد. آری، او هم علی بود که شکوه و نامت، بلندتر از آسمان بود و زیباتر از صبح و روشن تر از باران.

عبدالله رضیع (شیرخوراه) یا علی اصغر، فرزند سیدالشهداء، امام حسین (ع)، مادرش نیز، رباب، دختر امرء القیس بن‌ عَدِيّ.

آغوش مهربان پدر تو را در خود جای می دهد و چشمان او بر تو می گرید. تو مولود کربلایی. تو شش ماهه عاشورایی. تو آمده بودی که فقط در قافله عشاق بمانی. تو آمده بودی که همسفر کربلا شوی. تو آمده بودی که حج را ناتمام بنهی. میلاد تو شادی را غریبانه کنار می زند و اشک را در چشمان همه جاری می سازد. آخر، تو از زندگی، فقط تشنگی و عطش و شهادت را دریافتی. تو آمده بودی که به شهادت آبرو دهی. تو کوچکترین قربانی هستی؛ اما با همه کوچکی، حماسه ات بی هماورد بود و نام تو در ردیف اول عشقبازان عاشورا حک شد. سلام بر نام بلندت که زمزمه مستان است، ای علی اصغر (ع).

نام: پدر علی اصغر: حسین (ع) کنیه: ابا عبدالله و ابو الائمه و ابوالمساکین و…. لقب:سید الشهداء(ع)) نام پدر امام حسین : علی (ع) نام مادر: فاطمه زهرا(ع) تاریخ تولد: سوم ماه شعبان سال چهارم هـ.ق محل تولد: مدینه طیبه (منوره) تاریخ شهادت: روز جمعه دهم ماه محرم سال شصت ویک هـ.ق محل شهادت: کربلای معلی (گودال قتلگاه) نام قاتل: شمربن ذی الجوشن مدت امامت:یازده سال و یازده ماه و سه روز مدت عمر :پنجاه و هفت سال و هفت ماه وهفت روز.

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 8
  • 9
  • 10
  • ...
  • 11
  • ...
  • 12
  • 13
  • 14
  • ...
  • 15
  • ...
  • 16
  • 17
  • 18
  • ...
  • 43
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

کد دعای فرج امام زمان (عج)
فال,طالع بینی

مدرسه علمیه کوثر تویسرکان

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • مقالات
  • ادبی
  • دینی مذهبی
  • مناسبت ها
  • خبر مدرسه
  • احادیث و روایات
  • دفاع مقدس
  • متفرقه
  • تازه ها

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس