با سلام
به وبلاگ مدرسه علمیه کوثر(سلام الله علیها) تویسرکان خوش آمدید
در این وبلاگ می توانید مطالبی با موضوعات زیر را جستجو کنید:
به وبلاگ مدرسه علمیه کوثر(سلام الله علیها) تویسرکان خوش آمدید
در این وبلاگ می توانید مطالبی با موضوعات زیر را جستجو کنید:
با تبریک میلاد پر خیر برکت ابن الرضا ، ابو جعفر ، امام التقی ، محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب علیه السلام به نوشیدن قطره ای از اقیانوسی پر نور و معرفت ایشان دعوتتان می کنم. امام جواد علیه السلام از دو جهت به مناظرات علمی کشانده شدند، نخست از طرف شیعیان خود که با توجه به سن کم ایشان می خواستند علم الهی امام را در یابند؛ بنابراین طبیعی بود که مجالس متعددی بدین منظور ترتیب داده می شد. دوم از جانب حکومت، به ویژه مامون عباسی و معتصم ، دو خلیفه معاصر با آن حضرت. از آنجا که شیعیان ، مدعی علم الهی برای امامان بودند، خلفا تلاش می کردند با تشکیل چنین جلسات علمی و مناظره ، آنان را در مقابل علماء بنام زمان خود قرار دهند تا شاید در پاسخ برخی از پرسشها درمانده شوند و شیعیان در این رهگذر در معتقدات خود دچار مشکل و تشکیک شوند و از پیروی آنان دست کشند. از همین رو بود که مامون ، حضرت رضا علیه السلام را به مجالس مناظره دعوت می کردند. گر چه مامون هدف خود را از این جلسات علم دوستی و نشان دادن علم امام به مردم و بزرگان نشان می داد اما حقیقت چیز دیگری بود و آن همان متزلزل کردن جایگاه امام در بین اذهان مردم، که خداوند مکر آنها را به خودشان باز گرداند. و به قول معروف ” عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد “. از جمله این مناظرات که برای امام جواد علیه اسلام در پی اعتراضات عباسیان به مامون بود که قصد تزویج دختر خود به امام داشت . ( که اینجا مجالی برای بیان قصد او از این تزویج نیست. ) گفتند: محمد بن علی علیه السلام کودکی بیش نیست، نه معرفتی به دین و شریعت دارد و نه علمی از فقه دارد. خلیفه اجازه دهد تا وی تفقهی در دین پیدا کند و پس از آن آنچه می خواهد انجام دهد. لذا مامون به منظور روشن شدن این مساله ، روزى را معلوم كرده که عباسيیان در آن روز همراه با یحیی بن اکثم بزرگ فقهاء آن وقت بود و همچنین از قضات مشهور بود، برای مناظره با امام خدمتش برسند. عباسییان وعده های را به یحیی دادند که در صورت پیروزی در این مناظره اموال و هدایای بسیار نفیسی را به او خواهند داد. {الباقی را از زبان شیخ مفید خواهید خواند.} آن روز فرارسید و تمامی علماء بزرگان لشگری و کشوری و عده زیادی از مردم منتظر این مناظره بودند. مأمون براى احترام از حضرت ابو جعفر علیه السلام دستور داد تشكى بجهت آن حضرت گسترده و دو بالش بر روى آن قرار دادند و امام آن روز كه پسر نه ساله ای بود حضور يافته و بر روى آن مسند قرار گرفت يحيى بن اكثم در برابر آن جناب نشست و ديگران در جاهاى خود نشستند و مأمون نيز در سريرى كه كنار مسند ابو جعفر انداخته شده بود نشست. يحيى بمأمون گفت اجازه ميفرمائيد از ابو جعفر پرسشى بنمايم؟ مأمون گفت از خود آن جناب اخذ اجازه كن. يحيى بجانب آن حضرت متوجه شده عرضه داشت فداى شما اجازه ميفرمائيد پرسشى از وجود همايون شما بنمايم؟ فرمودند: هر گاه مايلى بپرس. يحيى پرسيد فداى شما چه مىگوئيد در باره محرمى كه در حال احرام صيدى كرده و آن را كشته باشد؟. حضرت پرسيد، صياد در حل بوده يا حرم، عالم بوده يا جاهل قتل مزبور عمدى بوده يا سهوى آزاد بوده يا بنده كوچك بوده يا بزرگ ابتداء چنين عملى مرتكب شده يا مكررا، پرنده بوده يا چرنده كوچك بوده يا بزرگ، اصرار بر اين كار داشته يا از عمل خود پشيمان بوده در شب اتفاق افتاده يا در روز محرم بعمره بوده يا به حج. يحيى از شقوق مذكوره متحير گرديده و عرق سراسر صورتش را فراگرفته و آثار بيچارگى در بشرهاش هويدا شد و به لكنت افتاده چنانچه حاضران متوجه شدند. مأمون از بيچارگى يحيى خرسند شده از خدا سپاسگزارى كرد كه رأى ثابت و صائب او بر همگان آشكار شد آنگاه به نزديكان خود توجه كرده گفت دانستيد آنچه را مىگفتم راست و درست بود و انكار شما بىاساس بود. آنگاه مأمون بحضرت ابو جعفر توجه كرده عرضه داشت حاضرى دخترم ام الفضل را بهمسرى خود انتخاب نمائى؟ فرمود آرى! معروض داشت هم اكنون دخترم را براى خود تزويج كن كه من ترا براى او و او را براى تو برگزيدم و بمخالفت مردم هيچ گونه اعتنائى ندارم . چون (مجلس بپايان رسيد و) مردم پراكنده شدند و جز نزديكان كسى در مجلس نماند، مأمون رو بحضرت جواد كرده گفت: قربانت گردم اگر صلاح بدانى (خوبست) احكام هر كداميك از آنچه در باره كشتن شكار در حال احرام بشرحى كه فرمودى براى ما بيان كنى كه ما هم بدانيم و بهره ببريم؟! حضرت فرمود: آرى شخص محرم چون در حل (خارج حرم) شكارى را بكشد و آن شكار پرنده و بزرگ باشد كفارهاش يك گوسفند است، و اگر در حرم بكشد كفارهاش دو برابر مىشود، از اين رو اگر جوجه پرنده را در خارج حرم بكشد كفاره او بچه گوسفندى است كه تازه از شير گرفته باشند، و اگر آن را در حرم بكشد بايد هم آن را بدهد و هم بهاى آن جوجه را كه كشته است (اين در صورتى بود كه شكار پرنده باشد) و اگر از حيوانات وحشى باشد، پس اگر الاغ وحشى باشد كفارهاش يك گاو است، و اگر شتر مرغ باشد كفارهاش يك شتر است، و اگر آهو باشد يك گوسفند بر او واجب مىشود، (اينها در صورتى است كه در بيرون حرم بكشد) و اگر يكى از اين حيوانات وحشى را در حرم كشت كفارهاش دو برابر مىشود بدان قربانى كه بكعبه رسد و هر گاه محرم كارى بكند كه قربانى بر او واجب شود و احرامش احرام حج باشد آن قربانى را در منى بايد بكشد، و اگر احرام عمره باشد در مكه قربانى كند، و كفاره صيد نسبت بعالم و جاهل يكسان است، و اما در عمد (اضافه بر كفاره) گناه نيز كرده و در خطاء از او برداشته شده، و اگر كشنده آزاد باشد كفاره بر خود اوست، و اگر بنده باشد كفاره بگردن آقاى او است، و بر صغير كفاره واجب نيست، ولى بر كبير واجب است، و شخصى كه از كار خود پشيمان است بواسطه همين پشيمانى عقاب آخرت از او برداشته شود، ولى آنكه پشيمان نيست بطور حتم در آخرت عقاب خواهد شد. مأمون گفت: أحسنت اى ابا جعفر خدا بتو نيكى عنايت كند.
اكنون خوبست شما نيز از يحيى بن اكثم پرسشى كنى چنانچه او از شما پرسيد؟ حضرت جواد بيحيى فرمود: بپرسم؟ گفت: هر گونه ميل شما است قربانت گردم (بپرسيد) پس اگر توانستم پاسخت گويم و گر نه از شما بهرهمند ميشوم، حضرت فرمود مرا آگاه كن از مردى كه در بامداد بزنى نگاه ميكند و آن نگاه حرام است، و چون روز بالا مىآيد بر او حلال مىشود، و چون ظهر شود دوباره حرام مىشود، و چون وقت عصر گردد بر او حلال شود، و چون غروب كند بر او حرام شود، و چون وقت عشاء شود بر او حلال شود، و چون نيمه شب گردد بر او حرام شود، و چون سپيده صبح شود بر او حلال گردد، اين چگونه زنى است؟ و براى چه حلال مىشود و از چه رو حرام ميگردد؟ (1) يحيى گفت: بخدا من بپاسخ اين پرسش راهبر نيستم و جهت حلالشدنها و حرامشدنها را نميدانم اگر صلاح بدانيد پاسخ آن را بفرمائيد تا بهرهمند شويم؟ حضرت فرمود: اين زنى است كه كنيز مردى بوده و بامداد مرد بيگانه ديگرى بر او نگاه كرد و آن نگاه حرام بود، و چون روز بالا آمد او را از آقايش خريد پس بر او حلال شد و چون ظهر شد آزادش كرد، پس با آزاد شدن حرام شد، چون عصر شد او را بزناشوئى گرفت و بر او حلال شد، و چون غروب شد ظهارش كرد (يعنى باو گفت: پشت تو مانند پشت مادر من است كه آن را اظهار ميگويند و در اسلام احكامى دارد از آن جمله اينكه با گفتن اين جمله زن گوينده) بر او حرام مىشود، و چون هنگام عشاء شد كفاره ظهار را داد و بر او حلال شد، و چون نيمه شب شد بيك طلاق او را طلاق داد پس حرام شد، و چون سپيده زد او را رجوع كرد پس بر او حلال شد!. ارشاد شیخ مفید -ترجمه رسولى محلاتى، ج2، ص: 26
دهم رجب المرجب، ولادت باسعادت کوچک ترین یاور کربلایی
و بزرگ ترین باب الحوائج الی الله، شش ماهه
حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام)،
حضرت علی اصغر (ع) فرخنده باد
دهم رجب سال 60 قمری است. خانه امام حسین (ع) دو باره نور باران می شود و از پنجره کوچک آن، آسمان مدینه روشن می گردد. برای حسین (ع) دسته گلی زیبا فرو فرستاده بودند. اشک شوق و برق شادی او بر صورت نوزاد می نشیند و گلبرگ رخش را با شبنم صبحگاهی، با طراوت تر می سازد. خدا به حسین (ع) پسری دیگر عطا فرمود که نیازمند و غنی بر نامش دخیل بسته اند و قنداقه زیبایش را قبله نیازهای خود ساخته اند.
نامش را علی نهاد. مانند دو پسر دیگرش و عشقی بیکرانه از محبت پدر و مولای خویش علی (ع) را به تصویر کشید. نامش را علی نهاد و فرمود که اگر خدا هزار پسر به او دهد، همه را علی نام خواهد نهاد. آری، او هم علی بود که شکوه و نامت، بلندتر از آسمان بود و زیباتر از صبح و روشن تر از باران.
عبدالله رضیع (شیرخوراه) یا علی اصغر، فرزند سیدالشهداء، امام حسین (ع)، مادرش نیز، رباب، دختر امرء القیس بن عَدِيّ.
آغوش مهربان پدر تو را در خود جای می دهد و چشمان او بر تو می گرید. تو مولود کربلایی. تو شش ماهه عاشورایی. تو آمده بودی که فقط در قافله عشاق بمانی. تو آمده بودی که همسفر کربلا شوی. تو آمده بودی که حج را ناتمام بنهی. میلاد تو شادی را غریبانه کنار می زند و اشک را در چشمان همه جاری می سازد. آخر، تو از زندگی، فقط تشنگی و عطش و شهادت را دریافتی. تو آمده بودی که به شهادت آبرو دهی. تو کوچکترین قربانی هستی؛ اما با همه کوچکی، حماسه ات بی هماورد بود و نام تو در ردیف اول عشقبازان عاشورا حک شد. سلام بر نام بلندت که زمزمه مستان است، ای علی اصغر (ع).
نام: پدر علی اصغر: حسین (ع) کنیه: ابا عبدالله و ابو الائمه و ابوالمساکین و…. لقب:سید الشهداء(ع)) نام پدر امام حسین : علی (ع) نام مادر: فاطمه زهرا(ع) تاریخ تولد: سوم ماه شعبان سال چهارم هـ.ق محل تولد: مدینه طیبه (منوره) تاریخ شهادت: روز جمعه دهم ماه محرم سال شصت ویک هـ.ق محل شهادت: کربلای معلی (گودال قتلگاه) نام قاتل: شمربن ذی الجوشن مدت امامت:یازده سال و یازده ماه و سه روز مدت عمر :پنجاه و هفت سال و هفت ماه وهفت روز.
شخصيت والاي علمي اخلاقي امام جواد (ع)در نگاه خلفاء ، دانشمندان ،نويسندگان و تاريخ نگاران غير شيعه؛ سندي گويا بر جايگاه رفيع اين امام همام در بين مسلمانان مي باشد كه به عنوان نمونه به چند مورد آن اشاره مي شود
خليفه مقتدر عباسي در پاسخ به اعتراض بزرگان بني عباس در خصوص به تزويج در آوردن دخترش ” ام الفضل ” به امام جواد (ع) ،اين امام همام را اعجوبه عصر خواند و گفت : ” قد اخترته لتبريزه علي كافه اهل الفضل في العلم والفضل مع صغر سنه والاعجوبه فيه بذالك ” من بدان جهت وي را به دامادي خود برگزيدم كه با كمي سن در علم و فضيلت بر همه اهل زمان برتري دارد و اعجوبه اي است در علم و دانش .
بحارالانوار ،ج50، ص75 موسوعه الامام الجواد(ع)، ج1 ،ص360 و 363. اعيان الشيعه ،ج3 ،ص 129 .
اسقف مسيحي پس از آگاهي يافتن از علم ودانش امام جواد (ع) در مسائل پزشكي گفت :
به نظر مي رسد اين شخص ” امام جواد (ع) ” پيامبري از نسل پيامبران است .
المناقب لابن شهر آشوب ،ج4 ،ص389 -موسوعه الامام الجواد (ع) ،ج1 ،ص362.
يوسف بن قزا اغلي بن عبداالله بغدا دي مشهور به سبط بن جوزي پس از بيان تاريخ تولد و شهادت حضرت مي نويسد : كان علي منهاج ابيه في العلم والتقي و الزهدوا الجود.
او در علم و تقوي ،پرهيزگاري و سخاوت چون پدر بزرگوارش “امام رضا (ع) ” و دنباله رو او بود.
تذكره الخواص ،ص202 الامام جواد (ع) ،ص72 .
ابن ابي طلحه در كتاب مطالب السؤول في المناقب آل الرسول در باره شخصيت امام جواد (ع) مي نويسد: او گرچه صغير السن است ولي كبيرالقدر و رفيع الذكر مي باشد .
كشف الغمه ،ج2 ،ص186 سرورالفؤاد ،ص40 .
علي بن محمد احمد مشهور به ” ابن صباغ ” فقيه مالكي و متوفاي 855 در مكه پس از بيان گوشه اي از خصوصيات زندگي حضرت جواد (ع) ، مي نويسد: آري چنين بود كرامات جليل و مناقب او.
ودر جاي ديگر مي افزايد:چه گوييم ما در جلالت و مقام امام چواد (ع) و فضيلت كمال و عضمت و جلال او ،حضرتش در ميان طبقات ائمه (ع) سنش كمتر از همه و قدر و شانش اعظم است . او در اندك مدتي از عمر شريفش كراماتي بسيار و معجزاتي بيشمار از خود نشان داده و معارج و فضيلت كمال را طي كرده و از رشحات و تراوش دانش و بينش خود اثرها گذاشته و از نفحات و ريزش فضل كمالش بي اندازه و شمار فيوضاتي به عالم علم نثار فرموده ، چه با مجالس و محافلي كه متكلم به احكام گرديده و از مسائل ، حلال و حرام را بيان نموده و زبان دشمنان وخصم بدفرجام را به منطق صحيح و گفتار مليح خود الكن و كليل كرده و گه ،بسيار انجمن و محفلي كه در صدر جلساء و راس خطبا وبلغاء قرار گرفته و در برابر خود تمامي فصحاء و علما و حكما را تحت شعاع گذارده .
حليه الابرار ،ج 4،ص568 الفصول المهه ،ص266 موسوعة الامام الجواد (ع) ،ج1 ،ص364 سرور الفؤاد ابوالقاسم سحاب ، ص 40 و 41 .
خليل بن ابيك بن عبدالله ،معروف به صلاح الدين صفدي - اهل صفد اديب و مؤرخ نامدار اهل فلسطين كه در حدود دويست تصنيف از وي برجاي مانده ، مي نويسد:
محمد بن علي ،همان جواد بن رضا (ع) بن الكاظم موسي بن الصادق جعفررضي الله عنهم است .لقب او جواد ، قانع و مرتضي است . وي از فرزندان اهل بيت نبوت است كه در سخاوت شهرت داشت تا جائي كه او را جواد (ع) ، نام نهاده اند ، او يكي از امامان دوازده گانه است .
الوافي بالوافيات ،ص105 الامام محمد الجواد (ع) ، ص73 .
ابن تيميه مي گويد : محمد فرزند علي ملقب به جواد از بزرگان و اعيان بني هاشم است كه در سخاوت و بزرگواري شهرت تام دارد . منهاج السند ، ص 127.
يوسف بن اسماعيل نبهاني حنفي اديب و شاعر فلسطيني ،متولد 1350 هجري كه از وي سيزده كتاب مهم بر جاي مانده، مي نويسد:
محمد جواد فرزند علي رضا (ع) از بزرگان امامان و چراغ هدايت امت و سادات اهل بيت (ع) است كه عبدالله شبراوي شافعي نيز از وي در كتاب خود ” الاتّحاف بجبّ الاشراف ” با ستايش و تكريم ياد كرده است . جامع كرامات الاولياء ،ج1 ،ص100 .
محمد الجواد (ع) فرزند علي بن الرضا (ع) است كنيه او مانند كنيه جدش محمد الباقر ،ابو جعفراست رضي الله عنهما .
سه لقب وي جواد ، قانع و مرتضي است كه مشهورترين آنها ” جواد” است . رنگ پوست او سفيد ،قامتش معتدل و نقش انگشترش نعم المقدّرالله، و وارث علم پدر بود.
جوهرة الكلام ، ص147 - الامام الجواد (ع) ،ص76 .
علي جلال حسيني دانشمند بزرگ مصري مي نويسد :
محمد الجواد ابو جعفر دوم فرزند علي (ع) در سال 195 هجري در مدينه ديده به جهان گشود. وي با وجود سن كم در علم و فضيلت سرآمد همه عالمان و اهل فضيلت زمان خويش بود.
الحسين ، ج 2،ص207- الامام محمدالجواد (ع) ،ص76 زندگاني امام جواد (ع)،ص200
خيرالدين زركلي مي نويسد :ابو جعفر جواد (ع) چون اجداد خويش مقام بلندي داشت . هوشمند و خوش بيان بود و استعداد نيرومند و اصيلي داشت.
الامام محمد الجواد (ع) ،ص76 زندگاني امام جواد (ع) ص200.