با سلام
به وبلاگ مدرسه علمیه کوثر(سلام الله علیها) تویسرکان خوش آمدید
در این وبلاگ می توانید مطالبی با موضوعات زیر را جستجو کنید:
به وبلاگ مدرسه علمیه کوثر(سلام الله علیها) تویسرکان خوش آمدید
در این وبلاگ می توانید مطالبی با موضوعات زیر را جستجو کنید:
مورچگان مانند زنبور عسل و موریانه تاریکی را دوست می دارند و در این شهر عظیم و تاریک همیشه مشغول کار هستند و در فصل تابستان حتی شبها هم در خارج از لانه دست از کار نمی کشند . کاری که مورچه در خارج لانه انجام می دهد و ما می بینیم در مقابل کارهائی که در داخل لانه انجام می دهد و ما نمی بینیم تقریباً صفر است . این حیوان قدرت فعالیت و پشتکار عجیبی دارد ، دمیری در کتاب حیوه الحیوان میگوید : عرب در نامگذاری مورچه راه صوابی را پیش گرفته است زیرا این حیوان را نمل نامیده است و نمل در لغت عرب بمعنای تحرک و فعالیت است .
در داخل لانه مورچه شب و روز مشغول رفت و روب و تنظیف و تهیه غذاست و تهیه غذا به تنهائی سازمان مفصلی دارد که زمان زیادی از اوقات مورچه را اشغال می کند ، زیرا مواد خامی که از خارج می آورند به هیچ وجه قابل استفاده ی غذایی نیست و باید تغییرات بسیاری در آن داده شود .
موادی را که به لانه می آورند اولاً با مهارت خاصی آنها را در انبارهای معینی ذخیره میکنند و ثانیاً در نگاهداری آن بر حسب اینکه مواد نباتی یا حیوانی است مراقبت و مواظبت کامل به عمل می آورند ، مثلاً دانه ها را باید مواظبت کرد که سبز نشود و فاسد و خراب نگردد و چون این حیوان از خطر مزبور کاملاً آگاه است بعضی از دانه ها را مثل گندم و جو دونیم می کند و بعضی دیگر را چهار قسمت می کند و گاهی آنرا به دوش حمل کرده روزها در آفتاب و شبها در مهتاب می گذارد تا متعفن نشود ، گاهی مورچه ها می گذارند دانه شروع به سبز کردن نماید تا مواد نشاسته ای آن به مواد قندی تبدیل شود بعد جوانه ها را قطع می کنند آنوقت دانه ها را می خشکانند سپس به انبار مخصوص برده آن را خورد کرده به آرد تبدیل می نمایند و برای زمستان خود ذخیره می کنند .
دل نوشته ای برای رهبر و مرجع و امامم حضرت سید علی خامنه ای :
هرآن زمان که بخواهم از تو بنویسم ، باید قلم را به عطر گلاب محمدی متبرّک سازم و شور و شعف همه وجودم را به دست واژه ها بسپارم ، باید قلبم را به قلمم ببخشایم و پر و بال کبوتر اندیشه را در آبی بی کرانه عشق بگشایم . باید در قبله گاه زمان پیشانی دل و جان را بر خاک عبودیت آن بی زوال بسایم که مهر تو را در سینه های ما نشانید . باید به جان شنید فریادهای روح پاک تو را .
ای رهبرا ! سکّان کشتی هدایت ما ، در دستهای با کفایت توست . دستهایی که برکت یافته از بازوان علمدار کربلاست . دستهایی که برکت دیار و دیدار ماست .
ای دلدار ! کلمات قاطع و صریح ، که از کام متبرک تو بر جان گوش می نشیند ، آرامش و اطمینان دلهای ما را تضمین می کند . رخوت و سستی را از دل و دیده مان می زداید . زنگارهای تیره ی انگاره های نامطلوب را از ذهن و زبان ما می ستُرد . ما با تو در حضور حقیقتیم . ما با تو از شمیم آسمان ایمان سرشاریم . ما با تو پاسدار گلهائیم . ای استقامت مطلق ! ای ناطق به حق ! ای دل سپرده به معنی و ملکوت ! ای روح سبز بارانی در کالبد سرزمین انسانی ! ای مقتدای دلدادگی ! ای اسوه ی آرمان طلبی ! ای تجلّی روح خدا در کالبد زمان !
نگاه آفتابین تو در سر و جان ما مداوم باد .
ای حضور سبز ! فنای دشمنان مادر بقای توست و پایندگی حضور تو در جمع ما دعای هماره ی ما ! ای کلام خمینی در کام ! ای فرمانده قعود و قیام ! ای زداینده ی تیرگیهای ظلام ! ای رهبر ژرف اندیش و دورنگر ! آنگاه که شیاطین بر جام امید سنگ می زنند ، آنگاه که ناخودی ها از غفلت برخی خودی ها سود می جویند ، آنگاه که ابرهای تیره در پیِ پرده افکنی بر چهره خورشید حقیقتند ، آنگاه که ابلیس در مکر و نیرنگ خویش می دمد ، آنگاه که نبض جامعه به کندی می زند ، آنگاه که جو سازی های دروغین ایمان و امان امت را نشانه می رود ، آنگاه که دوستان پلک از پلک برنمی گشایند ودشمنان پلک از پلک نمی گذارند ، این ندای ملکوتی و فریاد زبان رسای حق گوی توست که شور امید را در دلها حیاتی تازه می بخشاید و قلبهای دشمنان را از بیم می لرزاند .
آقا ! خوشا به حال من که لبانم را بر دست موسائیت نهادم و از مردمک نگاه تو نهالی سبز را در قلب خود دیدم که ریشه دوانده است . آری دستانم را به سوی جاری آفتابت دراز کرد و تمام نور خورشید را از دستان ابوفاضلیت به چشمانم کشیده و حس کردم . و گفتم خدایا تو را سپاس که ما موالیان ولی دیده بر علی دوخته ایم و در باور من بخت از آن رو با ماست که قامت بلند و استوار بزرگ مرد علوی ما را به علوّ فرا می خواند .
حضرت خورشید ! دعا می کنم که زمان غیبت ، در حضور تو به پایان آید و عطر ظهور نور ، دلهای مشتاق ما را به بوسه زدن بر ساحت گل بهارآفرین جهان کامیاب سازد .
دستهای سبز تو ، تا آنزمان همچنان سایه سار باد !
آمین
جناب آقای حاج محسن ترکاشوند افتخار اجرای برنامه های متعددی را در محضر حضرت امام خامنه ای (مدظله العالی) در کارنامه خود دارند و در سفر مقام معظم رهبری به کرمانشاه 3 برنامه حضور در استادیوم و دیدار با بسیجیان و رزمندگان شهرستان کنگاور ، با اجرای عالی این استاد محترم مدرسه علمیه کوثر (س) تویسرکان و عضو هیئت امناء مدرسه انجام گرفت .
در شعبان 1322 قمری (1281 هـ . ش) در خمینی شهر(سده) اصفهان در خانواده ای روحانی ، فرزندی دیده به جهان گشود که عطاء الله نامیده شد .
وی یگانه فرزند پسر مرحوم حجه الاسلام میرزا اسدالله ، نوه مرحوم حجه الاسلام میرزا محمد جعفر ، از علمای معروف سده است .
دروس ابتدائی را در خمینی شهر آموخت و در 12 سالگی عازم اصفهان گردید و طی 10 سال ، دروس ادبیات و سطح فقه و اصول و یک دوره خارج اصول را در محضر آیات سید مهدی درچه ای، بروجردی ، سید محمد نجف آبادی ، فشارکی و مدرس گذرانید .
در سال 1343 قمری عازم قم گردید و مدت 20 سال به علت فشار زندگی و تنگدستی که امکان اجاره اتاقی را در قم نداشت ، خود در مدرسه فیضیه و همسر و فرزندانش در اصفهان زندگی می کردند .
در قم از محضر آیات عظام شیخ عبدالکریم حائری (ره) ، حجت کوه کمره ای ، حاج سید محمد تقی خوانساری و سید صدرالدین صدر بهره های فراوان برد . وی به سبب جدیت زایدالوصفی که در یادگیری داشت ، مورد توجه اساتید ، بخصوص آیه الله سید محمد تقی خوانساری قرار گرفت و اولین اجازه اجتهاد از سوی معظم له به ایشان داده شد .
پس از مدتی ، آیه الله العظمی بروجردی به وی دستور عزیمت به کرمانشاه و پذیرش مسئولیت نمایندگی خود را به ایشان دادند .
پس از قیام مردمی 15 خرداد 1342، ایشان در منطقه غرب کشور و شهر کرمانشاه به تبعیت از امام (ره) مبارزات خود را آغاز کرد و با نشر اعلامیه و نوار سخنرانی ، زمینه گسترش قیام را فراهم نمود .
و فعالیتهای گسترده ای در جهت پیشرفت انقلاب انجام دادند و پس از پیروزی انقلاب مجاهدتهایشان همچنان ادامه داشت و درسال 1399 قمری طی حکمی از سوی امام به سمت امام جمعه کرمانشاه منصوب شد .