با سلام
به وبلاگ مدرسه علمیه کوثر(سلام الله علیها) تویسرکان خوش آمدید
در این وبلاگ می توانید مطالبی با موضوعات زیر را جستجو کنید:
به وبلاگ مدرسه علمیه کوثر(سلام الله علیها) تویسرکان خوش آمدید
در این وبلاگ می توانید مطالبی با موضوعات زیر را جستجو کنید:
الهی آدم شب کور کجا و عبد شکور کجا؟ که شب کور، شکور نباشد
از پیامبر (علیه السلام) روایت است که: دخترم فاطمه سرور همه زنان عالم از اولین تا آخرشان است.
و هر گاه او در محراب و در پیشگاه پروردگارش میایستد، نورش بر فرشتگان آسمان آشکار میشود،چونان که نور ستارگان بر اهل زمین.
**************
حسین (علیه السلام) که از نماز شب و حال و حضور خواهرش زینب با خبر بود در آخرین وداع خود از اهل خیام، خواهرش را فراخواند و از او خواست: جان خواهر، حسین را در نماز شبت فراموش نکن.
**************
بانو نفیسه از نوادگان امام حسن مجتبی(علیه السلام) و عروس امام صادق(علیه السلام) است. برادر زاده اش درباره وی می گوید: من چهل سال خدمتگزارش بودم، او در این مدت همواره وقت سحر برای نماز شب بیدار بود.
**************
روایت است که حضرت مسیح (علیه السلام) پس از مرگ مادرش مریم او را فراخواند و از مادرش پرسید: مادر، آیا میل داری به دنیا بازگردی؟
مادر پاسخ داد: آری، ولی برای برپاداشتن نماز در شب سرد و گرفتن روزه در روز گرم.
**************
منبع: بر بال سحر(سحرخیزی و شب زنده داری در فرهنگ اسلامی)، محمد هادی فلاح
از زید بن علی بن الحسین (علیه السلام) مروی است که گفت: شنیدم پدرم امام سجاد (علیه السلام) در شب 27 ماه رمضان از اول شب تا آخر آن عرض می کرد:
اللهم ارزقنی التجافی من دار الغرور و الانابة الی دارِ الخلود و الاستعداد لِلمَوت قبل حُلُول الفَوتِ.
بارالها ! مرا روزی کن از دار فریب (دنیا) کناره کنم و به دار جاوید رو نمایم و روزی من گردان که برای مرگ، پیش از اینکه اجل فرا رسد مهیا باشم
از محبت تلخها شیرین شود
وز محبت مسها زرین شود
پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:«شعیب از دوستی خدا آن قدر گریست که دو چشم او کور شد. خدا دو چشم او را به او عطا کرد باز گریست تا کور شد و خدا دیده او را بینا فرمود و همچنین تا سه مرتبه در مرتبه چهارم وحی الهی رسید که: یا شعیب تا کی می گریی و تا چند چنین خواهی بود؟ اگر گریه تو از خوف جهنم است من تو را از آن ایمن گردانیدم. و اگر از شوق بهشت است آن را به تو عطا نمودم. عرض کرد: الهی و سیدی تو آگاهی که گریه من نه از ترس جهنم است و نه از شوق بهشت. ولیکن دل من به محبت تو بسته شده است و بی تاب ملاقات تو صبر نمی توانم کرد. وگر نه محبت و دوستی است که چشم مرا نابینا کرد. سپس وحی به او رسید: که حال که گریه تو، از این راه است به زودی کلیم خود موسی بن عمران را به خدمتکاری تو بفرستم و چوب شبانی به دست او دهم تا شبانی تو کند.»
حضرت امیر در دعای کمیل می فرماید: ای آقا و مولای من خود گرفتم که توانم صبر کرد بر عذاب تو، پس چگونه صبر کنم بر فراق تو؟
چون دوست خدا دست به مناجات بردارد. ملائکه ملکوت به او مباهات می کنند و به دیدین او افتخار می نمایند.
کوی جانان را که صد کوه و بیابان در ره است
رفتم از راه دل و دیدم که ره یک گام بود
منبع: معراج السعادة، ملا احمد نراقی