ناشناس کوفه!
حسن آرام، و حسین آرامتر. اما کدام اشک میخواهد آتش دل زینب را فرونشاند؟ فرزندان علی به یاد دارند پرواز مادر را که در ساحت اندوه و اشک و ناله، دستان پدر آرامشان نمیکرد و زینب جز به آوای گرم علی، رخت بربستن مادر را تاب نمیآورد.
اما چگونه است اکنون و کدام دست و چه آوا باید، تا اندوه اشک و ناله را فرونشاند؟
اکنون قصه دل چاک چاک علی را فرق خونینش میسراید و سرود بدرقۀ روح بزرگ علی در های های گریههای یاران است.
فاطمه، همسر رنج دیدهام! من میآیم به سوی تو، همۀ تنهاییام را با تو بگریم.
من میآیم تا در کنار رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) سالهای سکوت را شکوه کنم.
ناشناس کوچههای کوفه، هرگز نخواهد آمد!
دیگر کوبه در خانههای شما، آهنگ آمدنش را نخوااهد نواخت.
علی رفت با تمام عدلش، با تمام انفاقش، با تمام مهربانیاش، با تمام نصیحتهای پدرانهاش!
و علی (علیه السلام) امشب به دیدار خدا مشتاق تر است.
منبع: اشارات، ماهنامه ادبی مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما ، مهر 1382