ولایت فقیه (قسمت دهم)
دلایل عقلی اثبات ولایت فقیه:
دلیل عقلی اول:
حضرت ایت الله العظمی مکارم شیرازی در تبیین برهان ولایت فقیه می نویسند:
«شکی در این نیست که در امر حکومت جامعه اسلامی ، اهمال ممکن نیست و اینکه مردم باید ولیّ امر داشته باشند تا امور آنها را اداره کند و حق ضعیف را از قوی بگیرد و در موقع هجوم دشمنان ، از ضعفا حمایت کند و انصاف را در مورد مردم و در میان آنها رعایت کند و حدود الهی را اجرا کند و هر چه را که در دین و دنیا احتیاج دارند،سیاست گذاری کنند.
ولایت شخص فقیه ،درهمه حال ثابت است و بحث در مورد این است که آیا غیر ولی فقیه هم می تواند ولایت داشته باشد یا نه.
در این باره می توان گفت: حکومت اسلامی،حکومت الهی است که سیاستش از دیانتش و و تدبیرش از تشریعش جدا نیست؛ پس کسی که می خواهد حکومت اسلامی را برپا کند،باید شناخت کامل به احکام آن داشته باشد؛ همانطور که ناچار است که شناخت کامل به امور سیاست و کشور داری داشته باشد، و چگونه سزاوار است غیر فقیهی – که احکام شرع را به طور کامل نمی داند – عهده دار این حکومت الهی شود.»(1)
«حکومت در دو قسم است: حکومتهایی که بر اساس عقیده برپا شده ،و حکومت هایی که اینگونه نیست.لذا قسم اول،الهی و قسم دوم،غیر الهی است؛ حکومت الهی، مثل حکومت اسلامی ، و غیر الهی مثل حکومت مارکسیستی.
بنابراین در هر کدام از این دو قسم ، رئیس حکومت ، باید شناخت کامل و اجتهادی به آن عقیده وآن مذهب داشته باشد. همانطور که مخفی نیست بر کسی ، که در حکومت های غیر اسلامی نیز حاکم باید آگاه از عقیده و حال جامعه خود باشد.
و خلاصه در رأس حکومت الهی اسلامی، باید حاکمی که آگاه و آشنا به مذهب و دین اسلام است قرار گیرد.»(2)
دلیل عقلی دوم:
این دلیل به طور خلاصه از مقدمات زیر تشکیل می شود:
الف) برای تأمین مصالح فردی و اجتماعی بشر و جلوگیری از هرج ومرج و فساد و اختلال نظام،وجود حکومت در جامعه ضروری و لازم است.
ب)حکومت ایده آل و عالی ترین و مطلوب ترین شکل آن ، حکومتی است که امام معصوم (علیه السلام) در رأس آن باشد و جامعه را اداره کند.
ج) بر این اساس که «هنگامی که تأمین و تحصیل یک مصلحت لازم و ضروری در حدّ مطلوب و ایده آل آن میسّر نباشد، باید نزدیکترین مرتبه به حدّ مطلوب را تأمین کرد»، لذا در بحث ما هم، هنگامی که مردم از مصالح حکومت معصوم(علیه السلام) محروم بودند ، باید به دنبال نزدیکترین مرتبه به حکومت معصوم باشیم.
د) اقربیّت و نزدیکی یک حکومت به حکومت معصوم(علیه السلام) در سه امر اصلی متبلور می شود:یکی علم به احکام کلّی اسلام (فقاهت)، دوّم شایستگی روحی و اخلاقی به گونه ای تحت تأثیر هواهای نفسانی و تهدید و تطمیع ها قرار نگیرد(تقوی)، و سوّم کارایی در مقام مدیریت جامعه که خود به خصلت ها و صفاتی از قبیل درک سیاسی و اجتماعی ، آگاهی از مسائل بین المللی ، شجاعت دربرخورد با دشمنان و تبهکاران،حدس صائب در تشخیص اولویت هاو… قابل تحلیل است.
بر اساس این مقدمات، نتیجه می گیریم : پس در زمان غیبت امام معصوم(علیه السلام) کسی که بیش از سایر مردم واجد این شرایط باشد،باید زعامت و پیشوایی جامعه را عهده دار شود و با قرار گرفتن در رأس حکومت ، ارکان آن را هماهنگ نموده و به سوی کمال مطلوب سوق دهد. و چنین کسی جز فقیه جامع الشرایط شخص دیگری نخواهد بود.
دلیل عقلی سوم:
گفته شد که حیات اجتماعی انسان و نیز کمال فردی و معنوی او ، از سویی نیازمند « قانون الهی» در ابعاد فردی و اجتماعی است که مصون و محفوظ از ضعف و نقص و خطا ونسیان باشد و از سویی دیگر،نیازمند«حکومت دینی» و حاکمی عالم و عادل است؛ برای تحقّق و اجرای آن قانون کامل. حیات انسانی در بعد فردی و اجتماعی اش، بدون این دو و یا با یکی از این دو ،متحقّق نمی شود و فقدان آن دو، در بعد اجتماعی سبب هرج ومرج و فساد و تباهی جامعه می شود که هیچ انسان خردمندی به آن رضا نمی دهد.
پی نوشت ها:
1- آیت الله مکارم شیرازی ؛ انوار الفقاهۀ،ج1،ص454
2- همان
منبع: ولایت فقیه در زلال فقه اهل بیت (علیه السلام ) و دو دهه کارآمدی ،مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه های علمیه