گوهر علوی ، گردآورنده نهج البلاغه سید رضی
سایه آرامش گستر پدرش ابواحمد وآغوش گرم وپرعاطفه مادرش فاطمه، محیطی سالم ومناسب برای تربیت صحیح ورشد وسازندگی دوران کودکی سیدرضی به وجود آورده بود. ابواحمد به عنوان یک پدر وظیفه شناس و فاطمه به عنوان یک مادر دلسوز از روی بینش وآگاهی، خود را در مقابل آینده پرفراز ونشیب فرزندان مسئول می دانستند.
رویای صادقانه
شهر قدیمی تاریخی بغداد از زمان پیدایش خود بستر حوادث تلخ وشیرین فراوان است. در قرون اولیه وجود ستارگان درخشان آسمان پرفروغ علم وادب، تشنگان فضیلت را به ضیافت نور دعوت می کرد. دانشمند فرزانه وفقیه یگانه، محمدبن نعمان مشهور به «شیخ مفید» از جمله نوادرروزگار بود، که حوزه درسش پرجمعیت ترین وشورانگیزترین حوزه بغداد شد.
روزی شیخ بزرگوار همچون روزهای گذشته ، با قدمهای آرام و استوار فاصله بین منزل و محفل درس را پیموده و خود را به مسجد «براثا» واقع در محله کرخ بغداد رساند . همگان به پاس احترامش برخواسته و عرض ادب کردند . شیخ والامقام از میان صفوف عشق و معنویت گذشته و بر بلندی منبر هدایت قرار گرفت ، چند لحظه ای از شروع درس نگذشته بود که ناگهان استاد بلند شد و گفت « سلامٌ علیکم بفرمائید».
طلبه ها به پشت سربگشتند و در مقابل دیدگان شگفت زده خود بانوی محترمی را دیدند که تمام وجودش را حجاب و عفاف پوشانده بود و در پیشاپیش وی دو کودک معصوم که نشانه های بزرگی و عظمت از سیمایشان هویدا بود دیده می شد . به دنبال تعارف استاد بانوی پاکدامن در کمال متانت لب به سخن گشود و گفت : «ای شیخ عالی مقام! اینان دو فرزندم سید مرتضی و سید رضی هستند به خدمت شما آورده ام . تقاضایم این است که با دست باکفایت خود پرورش این دو را به عهده بگیریم و فقه شان بیاموزی» .
با شنیدن این کلام شیخ والامقام شروع به گریه کرد . طلبه ها در وادی حیرت در پی علت می گشتند که شیخ چنین ادامه داد و گفت : حالا حقیقت برایم آفتابی و رویای شگفتم تعبیر گردید . دیشب که به استراحت پرداخته بودم خواب دیدم در همین مسجد نشسته ام و مشغول تدریس هستم . ناگهان فضای مسجد با نور یگانه بانوی دو عالم با دو نور دیده خود امام حسن و امام حسین (ع) منور شد . بعد از جواب سلامم فرمودند : ای شیخ این دو فرزندم را پیش تو آوردم که به آنها فقه بیاموزی .هنوز حلاوت حضورشان را می چشیدم که از عالم خواب بیدار شدم و در دریای تفکر فرو رفتم .
خدایا من کجا و استادی دو امام معصوم کجا ؟
با این افکار به مسجد آمدم تا اینکه این سلاله پاک زهرا (س) با دو غنچه از گلستان سرسبز توحید از در مسجد وارد شدند و من به تعبیر رویای خود رسیدم .
از همان روز شیخ مفید تعلیم و تربیت سید مرتضی و سیر رضی را بر عهده گرفت و از آنجا که دریافته بود، این دو تن شاگردان معمولی نیستند بلکه پاره تن و سفارش شدگان حضرت فاطمه (س) هستند ، در پرورش آنان نهایت سعی و تلاش را به عمل آورد . و هرروز با دست پربرکت خود بذر تربیت را در جانهای مستعدشان پاشیده و در انتظار آینده ای روشن برای آن فرزانگان روزشماری می کرد .
ادامه دارد ……
صفحات: 1· 2