رجعت انسان
به شهر سوسنگرد رفتیم . با بچه های سپاه نشستیم تا ببینیم چه کاری می توانیم بکنیم.با همۀ فرماندهان در یکی از ساختمان های سوسنگرد نشسته بودیم، دو یا سه ساعت ارتشی ها و سپاهی ها حرف زدند راجع به اینکه چه کاری می توانیم انجام دهیم،ولی هیچ کدام نقطه روشنی نشان ندادند که برای نگه داری تنگه چذابه با دست خالی چه کنیم.در آخر هم شهید مصطفی ردانی پور درآمد وگفت:«برادرها! همه بحث ها را کردید ،اگر موافق باشید ،چراغ را خاموش کنیم و دعای توسل بخوانیم.»
این به دل همه چسبید؛همه در حال توسل بودند. خودش هم حالت خاصی داشت.خیلی جالب واقعاً اشک ریخته می شد.متوجه شدیم که یکی در پشت سر به شدت هق هق می کند ،به گونه ای که گریه همه را تحت الشعاع خود قرار داده بود.برگشتم عقب نگاه کردم و دیدم که سرتیب شهید «نیاکی» است که 58 سال سن داشت؛ پیرترین آدمی بود که نه تنها در بین ما، بلکه در ارتش بود.پس از آن،خدمت حضرت امام (ره) رسیدیم .گفتم:حضرت امام ! معجزه ای می بینیم در جبهه ها ،سرهنگ 58 ساله ای که در نظام طاغوت خدمت کرده، در قرارگاه هنگام دعای توسل، روی دست همۀ ما می زد؛و امام این جمله تاریخی را فرمودند که:«این اصل رجعت انسان است نه فطرت»
سپهبد شهید علی صیاد شیرازی
منبع:ماهنامه قدر ،شماره 41،خرداد1390