عروسی مهر و ماه
yle="font-size: xx-small;">- علیه الاسلام- آماده سازند:
من دخترم را به عقد پسر عمویم در آوردم. شما از ارج و منزلت فاطمه نزد من آگاهید،می خواهم او را به خانه ی علی- علیه الاسلام- بفرستم،حال این شما واین دخترتان فاطمه.
زنان پیامبر- صلی الله علیه وآله وسلم - اتاق ام سلمه را برای این کار آماده می سازندو ام ایمن را هم جلوی در می گمارند تا از ورود غریبه ها جلوگیری کند.آنگاه به آراستن تو که میوه ی دل پیامبر وآسمانی ترین عروس روی زمین هستی میپردازند؛
یکی موهای بلندو سیاهت را شانه می زند،
یکی تو را با زر و زیور زینت می بخشد،
دیگری آهسته آهسته تو را معطر می سازد ،
وآن دیگری باگلابی که عرق بدن پدرت رسول خدا- صلی الله علیه وآله وسلم - است و هنگام خواب، از بدن مبارک آن بزرگوار جمع آوری شده،خوش بویت می کند.
شادی و شعف،چهره ی تو را درخشان تر و حسن و جمال و کمالت را آشکار تر ساخته است.مانند ماه شب چهارده به اوج زیبایی رسیده ای و همسران پیامبر- صلی الله علیه وآله وسلم - را که از نزدیک تماشاگرت هستند ،غرق شگفتی ساخته ای . حرف دل آنان را از نگاه های حیرت زده ای که به تو دوخته اند می توان شنید:
خدایا! این چه زهره ای است که چنین می درخشد!
این چه حوریّه ای است که بر حوریان بهشت هم پیشی گرفته است!
این چه سماویّه ای است که زمینیان و آسمانیان را حیران ساخته!
این چه نوریّه ای است که روزگار ما را به وجود خویش زینت بخشیده!
آیا جهان باز هم چنین خورشید تابان و ماه درخشان و ستاره ی فروزانی به خود خواهید دید؟!
کار آرایش که پایان می پذبرد،رسول خدا -صلی الله علیه وآله وسلم - تو و علی- علیه الاسلام- را صدا می زند.با همان لباس زیبا و بلندی که به تن کرده ای نزد پدر حاضر میشوی.این لباس، هدیه ای است از طرف جبرئیلکه به پاداش صدقه ی دیشب تو برایت آورد.شب گذشته گدایی در خانه آمد و گفت:ای اهل خانه ی پیامبر!پیراهن کهنه ای به من دهید.پیراهن کهنه ای در خانه داشتی.تصمیم گرفتی همان را به سائل بدهی؛
امّا یک باره این آیه در آینه ی دلت نقش بست:
«لَن تَنالُوا البِرَّ حَتّی تُنفِقوا مَمّا تُحَبُون» -سوره آلعمران،ایه92-
تا از آنچه دوست می دارید انفاق نکنید به حقیقت نیکی نخواهید رسید.
پس به جای پیراهن کهنه،لباس عرزسیت را که پیامبر- صلی الله علیه وآله وسلم - تهیه کرده بود،به گدا بخشیدی و جبرئیل به پاداش این کار نیک،این لباس زیبا را برایت آورد تا در شب عروسی به تن کنی .
از خجالت عرق از سرو رویت می ریزد و در همان حال به سوی پدر می روی.در یک لحظه پایت می پیچد و اندکی می لغزد.پیامبر- صلی الله علیه وآله وسلم - که نظاره گر دختر خویش است لب به دعا می گشاید و می گوید:
خداوند ار لغزش تو در دنیا و آخرت از لغزش تو در گذرد.
آن گاه رو به سلمان کرده می فرماید:استر خاکستری مرا بیاور.
سلمان بی درنگ استر خاکستری رنگ پیامبر را که «دُلدُل» نام دارد حاضر می کند.برای راحتی تو رسول خدا - صلی الله علیه وآله وسلم - پارچه ای روی مرکب می اندازدو مهربانانه می گوید: سوار شو و پس از سوار شدن،لباست را مرتّب می سازد.
سلمان زمام «دَلدَل» را به دست می گیرد و در حالی که لباست را سخت به خود پیچیده ای و با حالتی که بیان گر حیا وعفّت بی نظیر تو است به روی مرکب نشسته ای،آن را به سوی خانه ی علی- علیه الاسلام- میراند .پیامبر- صلی الله علیه وآله وسلم - نیز از پشت سر، سلمان را در راندن قاطر خاکستری اش یاری می کند.
زنان و مردانی که تو را تا خانه ی بخت همراهی می کنند، کاملاً از هم جدایند.حمزه و دیگر مردان اهل بیت در حالی که به نشانه ی شادی شمشیر از نیام بر کشیده اند به دنبال مرکب و همسران پیامبر و بقیه ی زنان،جلوی آن در حرکتند.
جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و گروهی از فرشتگان نیز در آن جمع حضور یافته اند. از شکوه معنوی این عروسی، جبرئیل در بین راه تکبیر می گوید.میکائیل از تکبیر جبرئیل،اسرافیل از تکبیر میکائیل و دیگر فرشتگان هم در پی این سه فرشته ی مقرب آوای تکبیر سر می دهند. رسول خدا - صلی الله علیه وآله وسلم - نیز به دنبال ملائک فریاد می زند: «الله اکبر» و سلمان هم از صدایی تکبیر پیامبر به جمع تکبیر گویان می پیوندد و این «الله اکبر » ها فضا را از عطر یاد خدا آکنده می کند.
پیامبر - صلی الله علیه وآله وسلم - به گروهی از زنان فرمان می دهد که در راه شادی کنند و شعر بخوانند و تکبیر بگویند و حمدو ثنای خدا بنمایند؛اما مراقب باشند که سخنی که خدا را خوش نمی آید بر زبان نرانند.
در پی فرمان پیامبر، امّ سلمه این چنین می سراید :
بروید ای هووهای من به یاری خداوند متعال
وسپاس گویید خدا را در هر حال
و به یاد آرید که خدای بزرگ بر ما منت نهاد
و از بلا ها و آفت ها نجات داد
کافر بودیم و راهنمایمان نمود
فرسوده بودیم توانایمان ساخت
و بروید همراه بهترین زنان
که فدای او باد همه خویشان و کسان
این دختر آن که خدای جهان برتری داد او را بر دیگران !
به پیغمبری وحی از آسمان!
رسول خدا- صلی الله علیه وآله وسلم - برای دلداری تو می فرماید:
دخترم!به خدا قسم من تو را به عقد علی- علیه الاسلام- در نیاوردم؛بلکه خدا تو را به ازدواچ علی- علیه الاسلام- در آورد…