عید خوبان
عکس العمل امام رضا علیه السلام به تغییر سبک نماز خواندن
چکمه ها را پاره کنید!
مامون به حضرت رضا اصرار داشت که می خواهم نماز عید فطر را شما بخوانید.امام فرمود: من از اول با تو شرط کردم که فقط اسمی از من باشد و من کاری نکنم.(مامون گفت:) نه آقا! من خواهش می کنم. شما از نماز هم ابا می کنید؟! این که یک کار مربوط به مردم نیست که بگویید پای ظلمی در کار می آید. لااقل همین یک نماز را شما بخوانید. در اینجا حضرت جمله ای می گوید نظیر جمله امام حسین علیه السلام و نظیر جمله حضرت علی علیه السلام در جریان بیعت بعد از عمر. فرمود: من به یک شرط حاضرم، من نماز می خوانم اما با سیره جدم و پدرم،نه با سیره شما. مامون با آن همه زرنگی که داشت (از نظر خودش) احمق شد. گفت: بسیار خوب، به هر سیره و روشی که می خواهید بخوانید.فکر می کرد غرض این است که کاری را به عهده امام رضا علیه السلام گذاشته باشد تا مردم بگویند پس امام رضا عملاً هم قبول کرد.
در روز عید فطر، امام رضا علیه السلام به اطرافیان خود فرمود: لباسهای عادی بپوشید، پاها را برهنه کنید، دامن عباها و آستین هایتان را بالا بزنید و ذکرهایی را که من می گویم شما هم بگویید. حالتتان حالت خشوع و خضوع باشد. ما داریم به پیشگاه خدا می رویم، توجهتان به خدا باشد. ذکرها را که می گویید، خدا را در نظر بگیرید. امام عمامه اش را به شکلی که پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم می بست بسته است،عصا به شکل پیغمبر به دست گرفته، پاهایش را برهنه کرده، با یک حالت خضوع و خشوعی! از همان داخل منزل که بیرون می آمد، با صدای بلند شروع کرد به گفتن«الله اکبر، الله اکبر، الله اکبر علی ما هدانا و له الشکر علی ما اولانا.»
سالهاست که مردم این ذکرها را درست نشنیده اند. کسانی که همراه حضرت بودند، وقتی آن حال الهی حضرت را دیدند که منقلب شده، خودش را در حضور پروردگارش می برد و اشکهای مبارکش جاری است، با حالت خضوع و خشوع، با معنویت تمام و در حالی که اشک هایشان جاری بود فریاد کردند: «الله اکبر، الله اکبر، الله اکبر علی ما هدانا و له الشکر علی ما اولانا.» حضرت می گوید و اینها تکرارمی کنند،تا آمدند نزدیک در منزل.صدا بلندتر می شد.مامون، فرماندهان سپاه و سران قبایل را فرستاده که بروند پشت سر علی بن موسی الرضا نماز عید فطربخوانند.اینها به سیره سالهای پیش خلفا، خودشان را آرایش و مجهز کرده و لباسهای فاخر پوشیده اند، اسبهای بسیار عالی سوار شده و شمشیرهای زرین به کمر بسته و دم در ایستاده اند که حضرت رضا با همان جلال و هیبت دنیایی و سلطنتی بیرون بیاید. یکمرتبه حضرت با آن حال بیرون آمد. در میان آنها ولوله پیچید و بی اختیار خودشان را از روی اسبها پایین انداختند و اسبها را رها کردند. تاریخ می نویسد: چون می بایست پاها برهنه باشد و آنها چکمه به پا داشتند و چکمه نظامی را به زودی نمی توان بیرون آورد، هر کس دنبال چاقو می گشت که زود چکمه را پاره و پاهایش را لخت کند. اینها نیز دنبال حضرت به راه افتادند. کم کم صدای هیمنه «الله اکبر» شهر مرو را پر کرد. مردم ریختند روی پشت بامها و به تدریج ملحق شدند. در مردم نیزروح معنویت موج می زد. حضرت می فرمود: «الله اکبر»، این شهر یکپارچه فریاد می زد:«الله اکبر». هنوز از دروازه شهر بیرون نرفته بودند که جاسوس ها به مامون خبر دادند که اگر این قضیه ادامه پیدا کند، تو مالک سلطنت نیستی. سربازها ریختند که نه آقا! زحمتتان نمی دهیم، خیلی اسباب زحمت شد، خواهش می کنیم برگردید.
این، معنی روش است. مامون هم در این مورد به کتاب الله و سنت رسول الله عمل می کرد(نماز عید فطر جزء کتاب الله است) اما همان نماز، روشی پیدا کرده بود که بی محتوا و بی حقیقت شده بود. حضرت رضا علیه السلام فرمود:من حاضرم نماز را بخوانم اما با روش جدم و پدرم، نه با روش جد و پدر تو.
برگرفته از: بروشور معاونت فرهنگی سازمان اوقاف و امور خیریه