100 سخن کوتاه ولی پرمحتوااز امام حسن مجتبی(ع)
24.به درستى كه نعمت دنيا پايدار نيست ،نه از آسيبش آسودگى هست ، و نه از بديهايش جلوگيرى ، فريبى است حايلسعادت ، و تكيه گاهى است خميده .
(تحف العقول ، ص 239)
25.اى بندگان خدا از عبرتها پند گيريد ، واز اثر گذشتگان متوجه شويد ، و به وسيله نعمتها از نافرمانى خدا باز ايستيد ،و از پندها سود بريد .
(تحف العقول ، ص 239)
26.به درستى كه خداوند ماه رمضان راميدان مسابقه خلق خود ساخته تا به وسيله طاعتش به رضاى او سبقت گيرند .
(تحف العقول ، ص 239)
27.به خدا سوگند اگر پرده برگيرند ، معلوممىشود كه نيكوكار مشغول كار نيك خود است و بدكار گرفتار بدكردارى خود .
(تحف العقول ، ص 240)
28.اى پسرم با هيچكس برادرى مكن تابدانى كجا مىرود و از كجا مىآيد و چه ريشهاى دارد ، پس چون خوب از حالشآگاه شدى و معاشرتش را پسنديدى با او برادرى كن به شرط گذشت از لغزش وكمك در تنگى .
(تحف العقول ، ص 236)
29.از آن حضرت سؤال شد : ترس چيست ؟فرمود : دليرى بر دوست و گريز از دشمن .
(تحف العقول ، ص 227)
30.ننگ كشيدن آسانتر از دوزخ رفتن است .
(تحف العقول ، ص 237)
31.سفاهت ، به پستى گراييدن و با گمراهاننشستن است .
(بحار الانوار ، ج 78 ، ص 115)
32.آن حضرت در وصف برادر ( دوست ) نيكوكارش فرمود : از همه مردم در چشم من بزرگتر بود و سر بزرگوارى او در نظرمن كوچكى دنيا در چشم او بود ، جهل و نادانى بر او تسلط نداشت ، اقدامنمىكرد مگر بعد از اطمينان به سودمند بودن آن . نه شكايتى داشت و نه خشمو دلتنگى .
بيشتر عمرش خاموش بود ، و چون لب به سخن مىگشود بر همه گويندهها چيرهبود ، ضعيف و ناتوان مىنمود ، اما هنگام نبرد شيرى درنده بود . چون بادانشمندان مىنشست به شنيدن شيفتهتر بود تا گفتن .
به هنگام ضرورت سخن ، سكوت خود را مىشكست . نمىگفت آنچه را عملنمىكرد و عمل مىكرد آنچه را نمىگفت ، چون در برابر دو كار قرار مىگرفت كهنمىدانست كدام خداپسندانهتر است آن را در نظر مىگرفت كه پسند نفسش نبود ،هيچكس را به خاطر كارى كه مىتوان از آن عذرى آورد سرزنش نمىكرد .
(تحف العقول ، ص 237)
33.كسى كه عقل ندارد ادب ندارد ، و كسىكه همت ندارد مروت ندارد ، و كسى كه دين ندارد حيا ندارد . و خردمندى موجبمعاشرت نيكو با مردم است ، و به وسيله عقل سعادت هر دو عالم به دستمىآيد .
(بحار الانوار ، ج 78 ، ص 111)
34.تعجب مىكنم از كسانيكه در غذاى جسمخود فكر مىكنند ولى در امور معنوى و غذاى جان خويش تفكر نمىكنند. شكم را ازطعام مضر حفظ مىكنند ولى در روح و روان خويش افكار پليد و پستى را واردمىكنند .
(بحار الانوار، ج 1 ، ص 218