شهادت شهیدان رجائی و باهنر(8 شهریور 1360)
در تاریخ هر ملتی نشیب و فرازهای تلخ و شیرینی وجود دارد که تعیین کنندۀ سرنوشت و سازندۀ فرهنگ آن ملت است. تحقق نظام جمهوری اسلامی در ایران به رهبری بزرگمردی که جهان، مانندِ او را کمتر به خود دیده است و جان فشانی های فرزندان فداکار این مرز و بوم، بزرگترین و عظیم ترین فراز تاریخ ماست، که دارای خاطرات تلخ و شیرین زیادی است. خاطرات شهادت هفتاد و دو تن و شهادت دو چهرۀ صمیمی و فداکار اسلام رجائی و باهنر که در کنار یکدیگربه آتش کین منافقان سوختند، فصلی از شهادت رابه نام «هفتۀ دولت» در تاریخ انقلاب گشودند.
علت نامگذاری چنین هفته ای این است که دولت شهید رجائی، نخستین دولت مکتبی بود که پس از حاکمیّت لیبرالها در کشور، عهده دار امور مملکت گردید، و در آن دورۀ بحرانی حداکثر تلاش و کوشش خود را برای خدمت به اهداف مقدس انقلاب صادقانه اعمال کرد تا آنجا که جان خویش را بر سر آن نهادند.
پس از عزل بنی صدر، دشمنان انقلاب، سعی در براندازی حکومت اسلامی با از میان بردن مسئولین نظام کردند و فاجعه جانگداز هفتم تیر 1360، که منجر به شهادت شهید مظلوم بهشتی و 72 تن از یاران امام و انقلاب گردید ثمرۀ تصمیم شیطانی استکبار جهانی و دشمنان انقلاب بود. گرچه عکس العمل سریع، قاطع و انقلابی رهبر کبیر انقلاب و ملّت بزرگ ایران هر گونه ابتکار عمل را از آنها سلب نمود ولی کار به زعم دشمنان هنوز به اتمام نرسیده بود و طرح نابودی مسئولین طراز اوّل مملکت در رأس فعالیتهای آنها قرار داشت. بدین ترتیب واقعه هشتم شهریور در همان سال به وقوع پیوست و رئیس جمهور محبوب محمدعلی رجائی و نخست وزیر متفکّر و دانشمندش حجة الاسلام و المسلمین دکتر محمدجواد باهنر در انفجار دفتر نخست وزیری به درجۀ رفیع شهادت نائل آمدند.
زندگینامۀ شهید محمّدعلی رجائی
شهید در سال 1312، در قزوین متولد شد و تحصیلات ابتدایی را به انجام رساند. در سن چهار سالگی از وجود داشتن نعمت پدر محروم، و تحت تکفل مادری مهربان و منیع الطبع قرار گرفت.در سال 1327، به تهران مهاجرت کرد و سال بعد وارد نیروی هوایی شد. در مدّت 5 سال خدمت در نیروی هوایی، دورۀ متوسطه را با تحصیل شبانه گذراند، و در سال 1335، به دانشسرای عالی وارد شد و دورۀ لیسانس خود را در رشته ریاضی به پایان برد و به سمت دبیر ریاضی به استخدام وزارت فرهنگ درآمد و به ترتیب در شهرستانهای خوانسار، قزوین و تهران به تدریس اشتغال ورزید.
در اردیبهشت 1342 به علّت فعّالیتهای سیاسی علیه رژیم طاغوت، دستگیر و پنجاه روز زندانی شد. پس از آزادی با شهید باهنر به سازماندهی مجدد هیأت مؤتلفه پرداخت و برای پرورش افرادی که بتوانند نبردی مسلّحانه را اداره نمایند به اعزام داوطلبانی به جبهه فلسطین دست زد. در همین رابطه و برای تکمیل برنامۀ مزبور(در سال 1350) خود شخصاً به خارج از کشور سفر کرد. ابتدا به فرانسه و ترکیه رفت و از آنجا عازم سوریه شد. شهید رجائی همگام با فعالیتهای سیاسی لحظه ای نیز از خدمات فرهنگی غافل نبود و از آن جمله تدریس در مدارس کمال و رفاه و …
در سال 1353 دستگیر و دو سال، در زندانهای انفرادی رژیم پهلوی انواع و اقسام شکنجهها را تحمّل نمود. او در زندان به ماهیت واقعی منافقین پی برد و از آنها تبرّی جست. دوران زندان مجموعاً چهار سال طول کشید و در سال 1357، با اوج گیری انقلاب اسلامی همراه دیگر زندانیان سیاسی آزاد شد. او در راهپیمایی های عظیم سال 1357، مخلصانه و با تمام توان کوشید و نقش مؤثری در فعالیتهای تبلیغاتی آنها داشت.
شهید رجائی در سال 1358، مسئولیّت وزارت آموزش و پرورش را به عهده گرفت و سپس به عنوان نمایندۀ مردم تهران در مجلس شورای اسلامی انتخاب گردید و به دنبال تمایل مجلس در تاریخ 8/5/1359 به عنوان اوّلین نخست وزیر جمهوری اسلامی ایران به مجلس معرفی و با رأی قاطع به نخست وزیری انتخاب شد. به دنبال عزل بنی صدر، شهید رجائی به ریاست جمهوری انتخاب شد.
زندگینامه شهید حجة الاسلام دکتر محمدجواد باهنر
شهید حجة الاسلام دکتر محمدجواد باهنر، در سال 1312 در یک خانواده پیشه ور ساده در شهر کرمان به دنیا آمد.
پس از اخذ دیپلم در سال 1332 به قم رفت و سطوح عالی علوم اسلامی را در حوزه طی کرد. وی فقه را در محضر مرحوم آیة الله بروجری، فقه و اصول را در محضر امام خمینی(رحمة الله) و تفسیر و فلسفه را نزد علّامه طباطبایی فراگرفت. شهید باهنر سپس به تحصیلات دانشگاهی رو آورد و حدود سال 1337 موفق به اخذ لیسانس در رشته الهیات و بعد از آن موفق به اخذ فوق لیسانس در رشتۀ علوم تربیتی و سپس دکترای الهیات از دانشگاه تهران شد. شهید باهنر ضمن تدریس و ایراد خطابه و برنامه ریزی دینی، به تألیف کتب درسی اشتغال ورزید و حدود سی کتاب و جزوۀ تعلیمات دینی را برای تدریس(از دوره ابتدایی تا دانشسرا) تألیف کرد؛ وی همزمان، فعالیتهای اجتماعی خود را نیز ادامه داد و در تأسیس «دفتر نشر و فرهنگ اسلامی»، کانون توحید و “مدرسه رفاه” نقش مؤثری داشت. شهید باهنر در اسفند ماه سال 1342، پس از ایراد سخنرانی هایی در مساجد “هدایت"،"الجواد"و"حسینۀ ارشاد"، به مناسبت سالگرد حادثۀ فیضیّه، دستگیر شد و پس از آن متناوباً شش بار به زندانهای کوتاه مدت محکوم شد و از سال 1350، ممنوع المنبر گردید ولی در جلساتی که به عنوان کلاس درس برپا می شد، سخنرانی نموده و به بیان نقطه نظرات اسلامی، انقلابی خود میپرداخت. وی در سال 1357، به فرمان امام (رحمة الله) و به همراه چند تن از یاران، مأمور تنظیم اعتصابات شد و در همان سال نیز با فرمان امام(رحمة الله) به عضویت شورای انقلاب اسلامی درآمد. دیگر مسئولیتهای شهید باهنر پس از پیروزی انقلاب اسلامی عبارتند از: مسئولیت نهضت سواد آموزی، نمایندۀ مردم کرمان در مجلس خبرگان، نمایندۀ شورای انقلاب اسلامی در وزارت آموزش و پرورش، نمایندۀ مردم تهران در مجلس.
به دنبال انتخاب شهید رجائی به سمت ریاست جمهوری، به عنوان نخست وزیر به مجلس معرفی و با رأی قاطع مجلس به تشکیل کابینۀ خود پرداخت.
امام خمینی (رحمة الله) به مناسبت شهادت آقایان رجائی و باهنر فرمودند:« … ملتی که قیام کرده است در مقابل همه قدرتهای عالم، ملتی که برای اسلام قیام کرده است، برای خدا قیام کرده است، برای پیشرفت احکام قرآن قیام کرده است، این ملت را با ترور نمی شود عقب راند… گرچه خود واقعه و خود این افرادی که شهید شده اند در نظر همه ما عزیز و ارجمندند و آقای رجائی و آقای باهنر هر دو شهیدی هستند که با هم در جبهه های نبرد با قدرتهای فاسد هم جنگ و هم رزم بودند و مرحوم شهید رجائی به من گفتند که من 20 سال است که با آقای رجایی همراه بودم، و خداوند خواست که با هم ز این دنیا هجرت کنند و به سوی او هجرت کنند…» (صحیفه نور، چاپ دوّم،1374، ج9،ص16-12)
منبع: رویدادها و روزها، مرکز فرهنگی تربیتی نور ولایت