القطره
قطره ای از دریای فضائل اهل بیت «امام رضا(علیه السلام)»
مرحوم کلینی در کتاب کافی از علی بن محمد کاشانی نقل کرده است که گفت : بعضی از دوستانم به من خبر داد که مال قابل توجهی را برای حضرت رضا علیه السلام بردم ولی آن حضرت به آن خشنود نگردید و اظهار شادمانی نکرد ، من بخاطر این جهت اندوهناک شدم و با خود گفتم : این همه مال و ثروت را برای او آورده ام و او هیچگونه اظهار خشنودی نکرد .
آنگاه امام علیه السلام فرمود :
ای غلام ، طشت و آبی حاضر کن ، خودش روی صندلی نشست و به غلام اشاره فرمود که آب بریز ، آب که روی دست مبارک او می ریخت به صورت طلا از میان انگشتان او سرازیر می شد ، سپس رو کرد به من و فرمود : «من کان هکذا لا یبالی بالّذی حمل إلیه» .
کسی که چنین موقعیتی دارد و اینگونه توانائی دارد به آنچه نزد او بیاورند توجهی ندارد .
***********
حاکم خراسان صاحب کتاب «المقتفی» گفته است :
در مشهد حضرت رضا علیه السلام خوابیده بودم در عالم خواب دیدم فرشته ای که لباس سبزی پوشیده بود از آسمان فرود آمد و بر دیوار قبر شریف آن حضرت دو بیت شعر نوشت که آن را حفظ کردم و آن دو بیت این است :
من سرّه أن یری قبراً برؤیته یفــرّج الله عمّـــن زاره کـــربه
فلیأت ذا القبر إنّ الله أسکنه سلاله من رسول الله منتجبه
«هرکس دوست دارد قبری را ببیند که با دیدن آن ، خداوند از زائرش غم و غصّه رابرطرف می کند .
باید کنار این قبر مبارک آید که خداوند فرزندی از رسول برگزیده ی خود را در آن ساکن نموده است .»
***********
دعبل خزاعی در مرو خدمت علی بن موسی الرضا علیه السلام رسید ، عرض کرد : قصیده ای در مدح شما سروده ام و قسم یاد کرده ام که آن را برای کسی قبل از شما نخوانم . امام علیه السلام اجازه فرمود که آن را بخواند .
دعبل شروع کرد به خواندن قصیده اش که متجاوز از 120 بیت است که ترجمه بیت اول آن چنین است :
محل تدریس آیات الهی که اکنون از تلاوت آیات برکنار مانده است و محل نزول وحی پروردگار که از فعالیت بازمانده است .
چون به این شعر رسید :
غنیمتی که مال ایشان است در دست دیگران می بینم که بین خودشان تقسیم می کنند ، در حالیکه دست خود ایشان از آن غنیمت خالی است .
حضرت رضا علیه السلام گریه کرد و فرمود : راست گفتی ای خزاعی و چون به این شعر رسید :
هنگامی که به آنها ستم شود به ستمگر خود دست انتقام دراز نمی کنند بلکه بدی را با احسان مقابله می کنند و دستشان از انتقام خالی است .
حضرت رضا علیه السلام کف دستان خود را زیر و رو کرد و فرمود : بلی بخدا قسم خالی است ، و چون به این شعر رسید :
هر آینه در دنیا زندگی من آمیخته با ترس و وحشت بود و همانا امیدوارم که بعد از مرگم از امن و امان برخوردار باشم .
حضرت رضا علیه السلام فرمود :
خداوند تو را امان دهد و ایمن گرداند روزی که هراس آن زیاد است .
و هنگامی که دعبل به این بیت رسید :
و قبری از شما در بغداد است برای آن وجود پاک ، و غرفه ای از غرفه های بهشت است که او را در بر گرفته است .
حضرت رضا علیه السلام به او فرمود :
آیا به این قسمت از قصیده ات اجازه می دهی دو بیت اضافه کنم که قصیده تو با آن کامل شود ؟
و قبری در طوس است که برای آن مصیبتهایی است که تا روز قیامت آتش از دل های سوخته شعله ور خواهد بود .
تا آنکه خدا قیام کننده و منتقم ما را برانگیزاند ، و غصه ها و اندوه ما را برطرف سازد .
دعبل عرض کرد : من قبری از شما خانواده در طوس نمی شناسم ، اینکه فرمودید قبر چه کسی است ؟ فرمود :
آن قبر من است ، روزها و شب ها به پایان نمی رسد که طوس محل رفت و آمد زائران و شیعیان من می گردد.
بدانید هرکس مرا در شهر طوس و در آن غربت زیارت کند فردای قیامت با من و درجه من خواهد بود در حالی که گناهانش آمرزیده شده باشد .
بعداز آنکه دعبل قصیده اش را به پایان رسانید ، حضرت رضا علیه السلام از جا برخواست ، و به دعبل فرمود : جایی نرو و خود به اندرون خانه رفت . پس از مدتی صد دینار که با نام مبارک او سکه زده بودند توسط خادم برای او فرستاد .
***********
سفارشات آن حضرت به دوستانش :
شیخ مفید در کتاب «اختصاص» از عبدالعظیم حسنی علیه السلام نقل کرده است که حضرت رضا علیه السلام به او فرمود :
ای عبدالعظیم : از طرف من به دوستانم سلام برسان و به آنها بگو : شیطان را بر خود مسلّط نکنند .
و ایشان را دستور بده به راست گویی و امانت داری ، و امر کن که سکوت را پیشه خود سازند و از مجادله با یکدیگر خودداری کنند ، با روی خوش یکدیگر را ملاقات کنند و به زیارت هم بروند که همانا این عمل باعث تقرّب به من می باشد ، درّنده خویی نداشته باشند که بخواهند یکدیگر را پاره کنند .
زیرا من قسم یاد کرده ام که هرکه چنین کند و یکی از دوستان مرا خشمگین سازد از خدا بخواهم او را در دنیا به عذاب سختی گرفتار کند و در آخرت از گروه زیانکاران باشد .
ترجمه کتاب القطره - تألیف : آیه الله علامه سید احمد مستنبط