مردم کوفه از زبان امیرالمؤمنان علی(ع)
هر یک از دو تن کار را برای خود امید می دارد، دیده بدان دوخته و رفیقش را به حساب نمی آورد. نه پیوندی با خدا دارند و نه با وسیلتی روی بدو می آرند. هر یک کینه ی دیگری را در دل دارد و زودا که پرده از آن بردارد»(نهج البلاغه، خ 148).
هر چند این خطبه پس از جدایی آن دو تن از جمع مسلمانان خوانده شده است، اما درون آنان را آشکار می سازد.
طلحه و زبیر و عایشه و آنان که همراهشان بودند، بصره را مقرّ خود گرفتند و امام در پی آنان رو به عراق نهاد. از روزی که مردم با علی(ع) بیعت کردند [پایان ذوالحجه ی سال سی و پنج] تا روزی که به بصره رسید [جمادی الاولی سال سی و شش]، میان امام و شورشیان گفت و گوها رخ داده است. از یکی از خطبه های امام(ع) آشکار می شود که چون آن دو به خلافت نرسیدند، انتظار مشورت و رای زنی داشتند؛ اما امام به آنان توجهی نفرمود. امام در این باره چنین می گوید:
چون کار حکومت به من رسید، به کتاب خدا و آنچه برای ما مقرر نمود و ما را به حکم کردن بدان امر فرمود، نگریستم و از آن پیروی کردم و در پی سنتی که رسول خدا(ص) نهاده است، رفتم. نیازی نداشتم تا در این باره از شما و جز شما نظر خواهم و حکمی پیش نیامد که آن را ندانم تا با شما و برادران مسلمانم مشورت رانم. اگر چنین بود، می نمایاندم و از شما و جز شما روی نمی گردانم»