مردم کوفه از زبان امیرالمؤمنان علی(ع)
آنان با حاکم خود، کار به امانت می کنند و شما کار به خیانت. آنان در شهرهای خود درست کارند و شما فاسد و بد کردار. اگر کاسه ی چوبینی را به شما بسپارم، می ترسم آویزه ی آن را ببرید»(نهج البلاغه، خ 25).
«شگفت نیست که معاویه بی سر و پاهای پست را می خواند و آنان پی او می روند، بی آن که بدیشان کمکی دهد یا عطایی رساند. و من شما را، که اسلام را یاد گارید و مانده ی مردم دین دار، می خوانم تا یاریتان دهم و بهره از عطا مقرر گردانم و شما از گرد من می پراکنید و آتش مخالفت مرا دامن می زنید».(همان: خ 180).
یا آن که می فرماید: «به خدا دوست داشتم معاویه شما را چون دینار و درهم با من سودا کند»؛ ده تن از شما بگیرد و یک تن از مردم خود به من دهد»(همان: خ 97).
و نیز این سخنان: «هیچ گاه به شما اطمینان ندارم و شمارا پشتوانه ی خود نمی انگارم و در شما یار و مددکار نپندارم. شترانی را مانید مهار گشاده، چراننده ی خود را از دست داده؛ چون از سویی فراهمشان کنند، از دیگر سوی بپراکند»(همان : خ 34).
راستی چرا که کوفیان چنین بودند و شامیان چنان؟ چرا شامیان از معاویه فرمان می بردند و کوفیان نا فرمانی امام خویش می کردند؟ دانستن علت آن برای آنان که با انساب عرب و خوی و خلق آنان آشنایند، دشوار نیست. عرب های آن روز قبیله ها و تیره ها بودند که برای خود نسبت نامه ای داشتند بر ساخته ی پیشینیان آنان، و در نهایت به دو پدر قحطان و عدنان می رسند. عدنان فرزند اسماعیل است و قحطان نواده ی سام بن نوح.